loading...
امام مهدی
آخرین ارسال های انجمن
منتظر بازدید : 15 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
رزمنده ای كـه در فـضای سایبر می جنـگی بـرای فـشردن كلیدهای كامپیوتر وضـو بگیر و بـا نیـت قربه الی الله مطلب بنویس.بدانكه تو مصداق و مارَمَیت اِذ رَمَیت ... هستی .تو در شبهای تـاریك جبهه سایبری از میدان مین گناه عبور میكنی مراقب باش،به شهدا تمسك كن بصیرتت را بالا ببر كه تركش نخوری...رابطه خودت را با خدا زیاد كن...با اهل بیت یكی شو و در این راه گوش به فرمان آنها باش.
منتظر بازدید : 19 دوشنبه 03 تیر 1392 نظرات (1)

اقليم كردستان كه اكنون در قلمرو 4 كشور ايران ، سوريه ، تركيه و عراق قرار دارد، به دليل موقعيت ژئوپلتيك و جمعيت شناختي، از ديربازمورد توجه قدرت هاي فرا منطقه اي بوده است. پس از اشغال عراق توسط امريكا نيز اين منطقه وكردهاي ساكن درآن ، بار ديگر در استراتژي سياسي - امنيتي امريكا و همپيمانش اسرائيل اهميت يافت. بويژه آنكه رژيم صهيونيستي ادعاهايي تاريخي ارضي و نژادي در اين منطقه دارد. طبق ادعاهاي صهيونيسم بين الملل ، كردستان بخشي از قلمرو اسرائيل بزرگ است كه مي بايست در فرايند گسترش اسرائيل از نيل تا فرات ، در مجموعه اراضي تحت سيطره آن قرار گيرد. تلاش بي وقفه رژيم صهيونيستي براي حفظ و توسعه مراودات با كردهاي عراق، در همين قالب ارزيابي مي شود. بنابر اين با اشغال عراق، امريكا نقشه معيني براي اين منطقه در نظر گرفت و كردستان عراق و به تبع آن مناطق كرد نشين كشورهاي همسايه در طرح اشغال عراق جايگاه ويژه اي يافت. راهبرد امريكا در كردستان كشورهاي عرب با وجود مخالفت هاي مردمي، نمي توانند نقش يك همپيمان را براي اسرائيل ايفا نمايند؛ در حالي كه اين رژيم با توجه به تهديدات پيراموني به وجود چنين كشوري نيازمند است. ايده تشكيل يك كردستان بزرگ با بدنه اجتماي كه غالباٌ احساس تمايز هويتي با اعراب و فلسطينيان و درد مشترك با اسرائيل دارند؛ براي حيات اسرائيل و كاهش خطرات احتمالي ناشي از عدم مشروعيت منطقه اي آن با اهميت است.حضور امريكا در منطقه و بسترهايي كه فراهم مي نمايد گامي در اين راستا است. راهبرد اسرائيل بزرگ با وجود اينكه اولويت امريكا در منطقه كردستان، امنيت اسرائيل و كاهش خطرات احتمالي بر ضد آن است. اسرائيل از حضور در منطقه و گسترش نفوذ خود اهداف توسعه طلبانه مهمتري را دنبال مي نمايد و مي كوشد طي يك فرايند، آرمان اسرائيل بزرگ را تحقق بخشد. امري در كوتاه مدت حصول به آن امكان پذير نخواهد بود. با اين حال اسرائيل اكنون اقدامات زير را براي اين هدف راهبردي دنبال مي مايد : طرح ايده هاي مشترك نژادي و سزميني بين يهود و كرد از نقاط تمركز رژيم صيهونيستي در كردستان، مطرح ساختن ادعاهاي نژادي و سرزميني در اين منطقه است. فعاليت وسيعي صورت گرفته است تا منشأ هاي نژادي مشترك دو قوم اثبات شود . تلفيق اين ادعا با احساس همدردي ناشي از ستمديدگي و آوارگي مشترك دو قوم، مي تواند زمينه ساز تصرف سرزمين مشترك باشد. در كنار اين آرمان بلند مدت ، رژيم صهيونيستي منافع اقتصادي چندي را در منطقه كردستان دنبال مي نمايد . با در نظر گرفتن اين اصل كه استراتژي كنوني اسرائيل حركت از رژيم امنيتي- نظامي به سمت قدرت اقتصادي در منطقه است؛ مي توان هداف اقتصادي آن در منطقه را اين گونه بر شمرد؛ مواردي كه با توجه به ماهيت اين رژيم نمي تواند فاقد استراتژي امنيتي باشد . موانع پيش روي مهمترين مانع در مسير تحقق اهداف ايالات متحده و اسرائيل در كردستان، موقعيت جمعيت شيعه عراق و جايگاه اقتصادي و سياس تركيه در منطقه مي باشد. در صورت تجزيه منطقه كردستان عراق و تشكيل حكومت مستقل كرد ، جمعيت شيعيان عراق از 60 درصد به 80 در صد افزايش خواهد يافت . در اين صورت احتمال دارد در ازاي تشكيل يك حكومت حامي براي اسرائيل، شاهد شكل گيري يك حكومت شيعي شبيه جمهوري اسلامي در عراق باشند كه تهديد بالقوه اي براي موجوديت اسرائيل و منافع امريكا خواهد بود . از طرف ديگر تعامل و ارتباط با تركيه به عنوان كشور قدرتمند منطقه اي براي اسرائيل اهميت دارد. تحركات اين رژيم در كردستان عراق نگراني مقامات تركيه را سبب شده است . تنشها در روابط تركيه و اسرائيل در سالهاي اخير، بيش از آنكه با رويكردهاي دولت اسلامگراي تركيه مرتبط باشد؛ ناشي از نگراني هاي منطقه اي تركيه در قبال اقدامات شيطنت آميز اسرائيل است. امريكا نيز به نفوذ و قدرت چانه زني تركيه در منطقه نياز دارد و ترجيح مي دهد فعلا با روند متعادل مانع واكنش هاي تركيه عليه اسرائيل گردد.

منتظر بازدید : 21 پنجشنبه 23 خرداد 1392 نظرات (0)

به گزارش گروه بین‌الملل مشرق، در شب 5 ژوئن گذشته مناطق مرزی شهر القصیر آرام و باثبات بود، اما در سه شنبه شب روز چهارم این ماه، حالتی غیر عادی پیش آمد و حمله‌ای ناگهانی صورت گرفت و در پی آن نیروهای مسلح به طور منظم از این شهر فرار کردند. با این فرار، نبرد در آنجا پایان یافت، اما پیامدهای آن در حوزه های مختلف پدیدار شد.

نتایج این امر زمانی آشکار شد که کارشناسان و تحلیلگران رسانه‌های عبری از "تحولی استراتژیک" در سوریه سخن گفتند. سایت عبری "تیک دبکا" روز پنج شنبه مورخه 6/6/2013 اعلام کرد که شکست نیروهای تروریستی در القصیر، ضربه‌ای استراتژیک به آمریکا، رژیم صهیونیستی و غرب وارد کرده است. این سایت نزدیک به ادارات امنیتی رژیم صهیونیستی بیان داشت تسلط ارتش سوریه بر شهر القصیر، نه تنها باعث شکست نیروهای تروریست شده که ایالات متحده، غرب و رژیم صهیونیستی را با یک شکست استراتژیک بسیار بزرگ روبرو ساخته است.


هویت یگان‌های ویژه صهیونیست‌ها در سوریه

این سایت معتقد است که حوادث القصیر علاوه بر وارد آوردن ضربه‌ای استراتژیک بر پیکر رژیم صهیونیستی، ضربه‌ای قویتر را بر پیکر باراک اوباما و به طور مشخص جان کری وارد ساخت. پیروزی ارتش سوریه در القصیر نشان داد که سیاست اعلام عدم دخالت نظامی آمریکا، اروپائی‌ها و رژیم صهیونیستی در سوریه به شکست انجامیده است و این سه محور از مسئله به کارگیری سلاح شیمیایی در این کشور، به عنوان پوششی برای دیگر فعالیت‌ها و تهدیدات پوچ و بی‌ارزش خود به جای گزینه نظامی استفاده می‌کنند.

به گفته این سایت، درصورتی که ارتش سوریه بتواند کنترل مناطق جنوب سوریه- چنانکه در القصیر روی داد- را به دست گیرد در این صورت ایالات متحده و رژیم صهیونیستی مستقیماً به جای جنوب لبنان، در منطقه جولان با حزب‌الله روبرو خواهند شد.


رژیم صهیونیستی جزئیات نبرد القصیر را به دقت مورد بررسی قرار داده و دریافته ‌است که ورود حزب‌الله به صحنه نبرد، براساس اطلاعات درست و بعد از دستیابی به اطلاعاتی موثق در مورد تلاش عملی این رژیم برای حضور در خاک سوریه صورت گرفته است. بر اساس اطلاعات به دست آمده، مسئله حضور رژیم صهیونیستی در خاک این کشور، در پی بازداشت برخی افراد مسلح و بعد از انجام رصد الکترونیکی عملیات و بررسی میدان نبرد مورد تأیید قرار گرفته است. نتایج دقیق این اقدامات، آشکارا حاکی از آن است که بیش از چندین یگان خبره این رژیم به همراه بسیاری از نیروهای اطلاعاتی منطقه‌ای، بین‌المللی و عربی، مأموریت‌های مشخصی را در سوریه برعهده داشته‌اند و کاملاً با یک دستگاه امنیتی که اطلاعات لازم در خصوص انجام عملیات در خاک سوریه را تهیه می‌کرده است، در ارتباط بوده‌اند.

نبردهای القصیر و حومه آن، حاکی از حجم تلاش رژیم صهیونیستی برای بازپس‌گیری این منطقه مهم استراتژیک است. اقدام برخی از مزدوران این رژیم برای مدیریت شبکه پیشرفته ارتباطات تروریست‌ها در القصیر، نشان داد که بیش از چندین یگان خبره رژیم مذکور در سوریه فعالیت دارند. یکی از این یگان‌ها، یگان "شالداگ" بود که از همان ابتدا مورد رصد قرار گرفت. مأموریت اصلی این یگان کماندویی وابسته به نیروی هوایی اسرائیل، تبیین اهداف دشمن و هدایت هواپیماهای جنگی و هواپیماهای بدون سرنشین رژیم صهیونیستی برای حمله به اهداف مورد نظر بود.


حزب‌الله به هنگام تجاوز رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان چندین بار با این یگان که مسئولیت هدایت موشک‌های پیشرفته به سمت پایگاه‌های سوری در نزدیک دمشق را بر عهده داشت، روبرو شد. نیروهای این یگان به دلیل تماس مستقیم با خلبانان نیروی هوایی ارتش رژیم صهیونیستی از دیگر یگان‌‌های خبره این رژیم برتری دارند.

یگان"سییرت متکال" از خبره‌ترین و قوی‌ترین یگان‌های ارتش رژیم صهیونیستی است که نیروهای آن در خاک سوریه بسیار فعال هستند. هدف این یگان از زمان تاسیس، انجام عملیات پیچیده نظامی در پشت خط دشمن و عملیات پاکسازی در خارج از جبهه نبرد بوده است. این یگان از نظر تشکیلاتی، مستقیماً با رئیس واحد اطلاعات نظامی اسرائیل «أمان» در ارتباط است.

 اطلاعات حاکی از آن است که نیروهای این یگان عملیات مختلفی را انجام داده‌اند که از آن جمله است: کار گذاری دستگاه‌های شنود، رصد و دنبال کردن تحرکات ارتش سوریه و ارزیابی توان نظامی آن، دستیابی به اطلاعات لازم درباره طرح گسترش و پخش سلاح و موشک‌های دوربرد و میان برد بالستیک، انجام بسیاری از عملیات ترور افسران و اساتید دانشگاه‌‌های سوریه و همچنین انتخاب اماکنی که باید توسط خودروهای بمب‌گذاری شده مورد هدف قرار گیرند. افزون بر اینها باید گفت کار گذاشتن بسته‌های مواد منفجره به شکلی کاملاً دقیق و طبیعی در بسیاری از مناطق از جمله حومه حلب و حومه القصیر توسط این یگان انجام شده است.

یگان کماندویی «شیطیت 13» که یگان نخبه نیروی دریایی رژیم صهیونیستی است، نیز از یگان‌های فعالی بود که تحرکات آن در سواحل سوریه توسط کشتی‌های روسی رصد شده است.

این اقدام در زمانی صورت می‌گرفت که کارشناسان روسی در حال توسعه رادارهای دریایی "یاخونت" بودند. باید گفت کارگذاشتن دستگاه‌های بسیار پیشرفته شنود در ساحل شهر طرطوس در نزدیکی یکی از جزایر دوردست توسط این یگان انجام شده است.

گروه‌های مسلح بسیاری به نیابت از رژیم صهیونیستی در خاک سوریه به انجام عملیات پرداخته‌اند. همه می‌دانیم که رژیم صهیونیستی همیشه تلاش داشته نیروهای زبده خود را از خط اول میدان جنگ دور نگه داشته  و آنها را مستقیماً وارد نبرد نکند. آن‌ها با تمام ابزار لازم از جمله تأمین سلاح و تجهیزات برای تروریست‌ها و انجام تاکتیک‌های میدانی، تمامی جزئیات نبرد القصیر را مورد رصد قرار داده‌اند، ولی آنچه برای آنها مهم به نظر می‌رسد این است که القصیر نخستین نبرد تهاجمی است که حزب‌الله بعد از سی سال فعالیت نظامی و دفاعی بدان وارد شده است.

 این امر باعث شده است تا این رژیم نسبت به جنوب لبنان نگران باشد و از خود بپرسد: اگر این حزب که توانایی دفاعی خیره کننده خود را به رخ طرف مقابل کشیده است، بتواند به مانند میدان القصیر، در صحنه تهاجمی مبارزه نیز دستاوردهای خود را تکرار نماید، چه خواهد شد؟

عمق فعالیت‌های استراتژیک مقاومت اسلامی لبنان که در سوریه ظهور یافته و در واقع به مثابه نقطه قوت مقاومت به شمار می‌رود و همچنین شکل‌گیری روند حوادث به شکل کنونی آن برای مقاومت و سلاح آن بسیار سرنوشت‌ساز است. نمی‌توان ژئوپلتیک مقاومت در سوریه را نادیده گرفت و تمامی فضاها را برای تاخت و ساز این رژیم بازگذاشت.

حزب‌الله به دلیل شناخت دقیق از عملکرد رژیم صهیونیستی، به خوبی می‌داند که کسی که با هدف ایجاد یک طوق امنیتی در اطراف کشتی‌های ایرانی که از طریق دریای سرخ وارد دریای مدیترانه شده است، برخی شهرهای سومالی را بطور کامل اشغال کرده است، اجازه نخواهد داد در یک فضای جغرافیایی، جبهه‌ای بر ضد آن شکل گیرد. از همین رو حوادث القصیر در چارچوب عملیات حمایت از سلاح مقاومت و صیانت از آن و ادامه تلاش برای کاستن موازنه قدرت به نفع رژیم صهیونیستی معنا پیدا می‌کند.

منتظر بازدید : 19 چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

کسی که انتظار قیام مصلح جهانی را دارد در واقع ، انتظار انقلاب و تحولی را دارد که که وسیع ترین و اساسی ترین انقلاب های انسانی در طول تاریخ بشر است انقلابی که همه ی شوون زندگی انسان ها را شامل می شود انتظار، همیشه از دو عنصر نفی و اثبات  تشکیل می شود یعنی ناراحتی از وضع موجود، و عشق و علاقه  به وضعیت بهتر. پس کسانی که در انتظارند، اگر در ادعای خود صادق باشند باید این آثار در آنها آشکار شود:

خود سازی فردی

منتظر باید همیشه خود ساخته و آماده باشد برای تحقق بخشیدن به چنین انقلاب عظیمی مردانی بزرگ، مصمم،نیرومند ، خود ساخته،شکست ناپذیر و دارای بینشی عمیق لازم است ،خودسازی برای چنین هدفی ،مستلزم به کار بستان  برنامه های اجتماعی، فکری و اخلاقی است

منتظر بازدید : 22 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی. ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مكاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش داده‏اند. در این میان، اسلام با مبانی قویِ نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین كرده و با راهكارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین كرده است.

واژه مهدویّت و مهدی علیه‏السلام تبلور فرهنگ انتظار است كه همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشتِ آن، اتفاق نظر دارند. از زمان ظهور اسلام، پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل بیت علیهم‏السلام و صحابه و یاران ایشان، عهده‏دار تبیین فرهنگِ مهدویت بوده‏اند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا كرده تا دوران غیبت كبرایِ امام زمان علیه‏السلام كه در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار می‏كنند.

 

ضرورت بیان نشانه‏های ظهور

هر مسئله‏ای كه اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد؛ از جمله این مسائل كه دارای شاخصه‏های جهانی و همگانی است، ظهور منجی است كه به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است. طبیعی است افرادی كه به دنبال منفعت و سودجویی فردی‏اند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم می‏پردازند تا به نیّت سوء خود برسند.

از اینرو بیان نشانه‏ها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحراف ها و كج‏روی ها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه‏ها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانه‏ها و علایمی را بیان كنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند.

از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجیِ آخر زمان (= حضرت مهدی علیه‏السلام ) و كیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانه‏ها بیان شده است.

در رویكرد كلی و كلان، می‏توان نشانه‏ها و علایم ظهور امام زمان علیه‏السلام را به انواع مختلف تقسیم كرد كه به یكایک آنها خواهیم    

نشانه های مهدویت عبارتند از :

 

الف) نشانه‏های عام و خاص

1. نشانه‏های عام:

آن دسته از نشانه‏ها و علایمی كه شاخصه‏های كلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده‏اند، «علایم عمومی» نامیده می‏شوند؛ نظیر احادیث و روایاتی كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر می‏دهند و از انحرافات و كج رویهایی كه در آن دوره رخ می‏دهد سخن به میان آورده‏اند كه در واقع، نوعی بیان علایم و نشانه‏های ظهور امام زمان علیه‏السلام است، امّا در قالب و معیار كلی و عمومی.

ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» كه مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی كه سنبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می‏شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.

«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه‏ِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : فِی حَدیثٍ اَنَّ اللّه‏َ اَوْحی اِلَیهِ لَیْلَةً اَسْری بِهِ اَنْ یُوصِیَ اِلی عَلِیِّ وَاَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلی اَنْ قالَ وَآخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ یُصَلّی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ یَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَظُلْما... فَقُلْتُ اِلهی وَسَیِّدی مَتی یَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَی اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیَّ: یَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَظَهَرَ الْجَهْلُ وَكَثُرَ القِراءَةُ وَقَلَّ الْعَمَلُ وَكَثُرَ الْقَتْلُ وَقَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَكَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَكَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَاَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَنَهی عَنِ الْمَعْروُفِ...؛1

ابن عباس می‏گوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وحی شد كه باید به حضرت علی علیه‏السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا كه فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد؛ از جمله اینكه [عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‏خواند؛ زمین را پر از عدل و داد می‏كند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض كردم: خداوندا! آن كی خواهد شد؟ خداوند به من وحی كرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ قرائتهای [قرآن [زیاد امّا عمل كم شود؛ قتل و كشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت كنندگان واقعی كم شوند؛ علمای فاسق و خیانتكار زیاد شوند،... جور و فساد زیاد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهی از معروف كنند،...»

ظهور

«حضرت علی علیه‏السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ كه از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانه‏هایی از ظهور امام زمان علیه‏السلام ، چنین فرمودند:

«فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَیَّدُوا البُنْیانَ وَباعُوا الدّین» ؛  آن دسته از نشانه‏ها و علایمی كه شاخصه‏های كلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده‏اند، «علایم عمومی» نامیده می‏شوند؛... 

«بِالدُّنْیا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قیام دجال زمانی است كه مردم نماز را ترک كنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع كنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محكم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پیروی كنند و [كشتار و [خونریزی را كوچك شمارند،... .»

2. نشانه‏های خاص:

بعضی از نشانه‏ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخص های ویژه در افراد متعین، تبلور می‏یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذكر شده است، كه ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد كرد. ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» كه مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی كه سمبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می‏شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.

امام باقر علیه‏السلام فرمودند:

«تَنْزِلُ الرّایاتُ السُّودُ الَّتی تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِلیَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهدیُّ بَعَثَ اِلَیه بِالْبَیْعَةِ؛3 پرچم های سیاهی از ناحیه خراسان بیرون می‏آید و به جانب كوفه به حركت در می‏آید. پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می‏كنند.»

و نیز امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«برای مهدی ما، دو نشانه است كه از هنگامی كه خداوند آسمان ها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و كسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی كه خداوند آسمانها و زمین را خلق كرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.»4

در روایات فوق نشانه‏ها و علایم خاصی برای ظهور امام زمان علیه‏السلام تعیین شده است.

ب) نشانه‏های حتمی و غیر حتمی

1. نشانه‏های حتمی:

علایم و نشانه‏هایی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می‏شوند و شاید بتوان گفت كه ادعای ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است.

امام سجاد علیه‏السلام فرمود:

«اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَاَمْرَ السُّفیانِی حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَلایَكُونُ    

 ”  بعضی از نشانه‏ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهای ویژه در افراد متعین، تبلور می‏یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذكر شده است، كه ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد كرد....  “  

قائِمٌ اِلاّ بِسُفْیانِی5؛ ظهور قائم، از ناحیه خداوند، قطعی و خروج سفیانی نیز، از جانب خداوند قطعی است و قائمی جز با سفیانی وجود ندارد.»

نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زكیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«وَالْیَمانِی مِنَ‏الْمَحْتُومِ؛ [قیام] یمانی از نشانه‏های حتمی است.»

فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل می‏كند:

 

«قُلْتُ لاَبیِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِی الْعَباسِ فِی الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیة مَحْتُومٌ وَخُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...6؛ به امام باقر علیه‏السلام عرض كردم: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند آری، صیحه آسمانی نیز از علایم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است. اختلاف بین بنی عباس در رابطه با حكومت، حتمی است. كشته شدن نفس زكیّه حتمی است، قیام قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حتمی است،...»

2. نشانه‏های غیر حتمی:

بعضی از نشانه‏های ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ می‏دهند؛ یعنی اگر مقتضی آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمی خواهد بود. در میان نشانه‏ها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها كه گروه بسیاری از علایم را تشكیل می‏دهند جزء علایم غیر حتمی شمرده می‏شوند.

ج: علایم با فاصله و بی‏فاصله

1. نشانه‏های نزدیک به وقت ظهور:

در بعضی از روایات، تصریح شده كه بعضی از علایم در سال ظهور امام زمان علیه‏السلام ، رخ می‏دهند؛ یعنی قبل از ظهور و در آستانه قیام حضرت مهدی علیه‏السلام ، این نشانه‏ها یكی پس از دیگری پدیدار شده، به ظهور امام زمان منتهی می‏شود.

 آخرالزمان

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِی وَالسُّفْیانِی وَالیَمانِی فِی سَنَةٍ واحِدَةٍ فِی شَهْرٍ واحِدِ، فِی یَوْمٍ واحِدٍ وَلَیْسَ فیها رایةً بِأَهْدی مِنْ رایةِ الْیَمانی یَهدی اِلَی الْحَقِّ؛7

خروج سه كس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یک سال و در یک ماه و یک روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی‏كند

امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ القائمِ وَقَتْلِ النَّفْسِ الزَّكیَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَیْلَة8؛ بین ظهور مهدی علیه‏السلام و كشته شدن نفس زكیه، بیش از پانزده شب فاصله نیست.»

2. علایمی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند    

 ”  علایم و نشانه‏هایی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می‏شوند و شاید بتوان گفت كه ادعای ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است. ...  “  

3- با ظهور، فاصله زمانی دارد:

بعضی از نشانه‏ها و علایم در بستر تاریخ با فاصله بسیاری با وقت ظهور تحقق می‏یابد؛ حتی بعضی از آنها قبل از تولد امام زمان رخ می‏نمایند و بعضی بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زیاد، تحقق پیدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماری از آنها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانی، اختلاف بین مسلمانان و... اتفاق افتاده است.

برای مهدی ما، دو نشانه است كه از هنگامی كه خداوند آسمان ها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و كسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی كه خداوند آسمانها و زمین را خلق كرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.

د) علایم زمینی و آسمانی

1. علایم طبیعی و زمینی:

در میان نشانه‏ها و علایم ظهور، غالب آنها نشانه‏های طبیعی و زمینی‏اند و هر كدام در تثبیت حقانیت ظهور و قیام حضرت مهدی علیه‏السلام نقش اساسی دارند.

امام علی علیه‏السلام فرمود:

«وَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فِی الْحَرَمِ فَیَبْلُغُ السُّفْیانِی، فَیَبْعَثُ اِلَیه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَیهْزِمُهُمْ فَیَسیرُ اِلَیه السُّفْیانی بِمَنْ مَعَهُ، حَتّی اِذا جاوَزوا بِبَیْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلایَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ؛ مردی از خاندان من، در سرزمین حرم قیام می‏كند، پس خبر خروج وی به سفیانی می‏رسد.

وی، سپاهی از لشكریان خود رابرای جنگ، به سوی او می‏فرستد و آنان را شكست می‏دهد، آنگاه خود سفیانی با همراهانش به جنگ وی می‏روند و چون از سرزمین بیداء می‏گذرند، زمین آنان را فرو می‏برد و جز یک نفر، كه خبر آنان را می‏آورد كسی از آنان نجات نمی‏یابد.»

نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زكیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند.

2. علایم آسمانی:

به علت اهمّیت ظهور امام زمان، علاوه بر نشانه‏های زمینی و طبیعی، برخی علایم آسمانی نیز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسمانی را شناخته و در راستای تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند:

ـ صیحه آسمانی:

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«اِذا نادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِی آل محمَدٍ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فَعِنْدَ ذلِكَ یَظْهَرُ المَهدیُّ عَلی اَفْواهِ النّاسِ وَیَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلایَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَیْرِهِ؛ هر گاه گوینده‏ای از آسمان ندا دهد كه حق با اولاد محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است، در آن هنگام، ظهور مهدی علیه‏السلام به سر زبانها می‏افتد، و همه [شراب] دوستی او می‏نوشند و غیر او را یاد نمی‏كنند

ـ كسوف:

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدی كُسُوفُ الشَّمسِ فِی شَهْرِ رَمَضانٍ فی ثَلاثَ عَشَرَةَ وَاَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ9؛

نشانه ظهور مهدی علیه‏السلام كسوف خورشید در ماه مبارك رمضان است [و وقت كسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.»

 

 


پاورقی‌ها:

1. اثباة الهداه، ج7، ص390.

2. بحار الانوار، ج 52، ص193.

3. بحار الانوار، ج 52، ص217.

4. منتخب الاثر، ص444.

5. بحارالانوار، ج52، ص82.

6. ارشاد مفید، ج3، ص347.

7. كتاب غیبت نعمانی، ص252.

8. ارشاد مفید، ج2، ص374؛ اعلام الوری، ص427.

9. غیبت نعمانی، ص270.

 

منتظر بازدید : 18 چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


مقدمه:

با توجه به آنچه گذشت، دانستیم که همه ادیان الهی و بیشتر مكاتب بشری، درباره پایان تاریخ اظهار نظر كرده و به نوعی فرجام نهایی تمدن بشری را پس از فراز و نشیب های بسیار، روشن دانسته اند. با این حال برخی از پیشگویی هایی آخرالزمانی، آبستن خبرهایی است که با ایجاد تشویش و نگرانی، انسان روز واپسین را در یک سردرگمی فعال فرو برده، و گمانه زنی های مختلف و گاه متناقضی را برای او به ارمغان آورده است. چنانکه نظریه “رنه گنون”‌ (عبدالواحد یحیی) گویای افول و فروپاشی تمدن مادی غرب و ظهور مجدد حق و حقیقت و بازگشت انسان به آیین های باستان و ادیان ابراهیمی است(1)؛ تئوری پایان تاریخ “فوكویاما”‌ نیز در بر دارنده پیروزی نهایی نظام غربی و حاكمیت ابدی آن بر سرتاسر جهان، (2) و پندار “برخورد تمدن ها”‌ی “هانتینگتون”‌، گویای جنگ جهانی تمدن ها و نظم نوین جهانی بر اساس مرزهای تمدنی در پایان این دوره از جهان است .(3)

در میان این پیش گوئیها و گمانه زنیها، دین اسلام، شفاف ترین و گویاترین چشم انداز از آخرالزمان را به تصویر کشیده و اطلاعاتی منسجم و راهبردهایی دقیق را برای عبور از روزهای واپسین عصر گذار از تاریخ، دراختیار انسان قرار می دهد.

آخرالزمان در اسلام

این اصطلاح در متون اسلامی به معناى دوران نبوّت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) از هنگام بعثت تا دامنه قیامت است؛ چنانکه در متون کهن دینی از پیامبر اسلام با نام پیامبر آخرالزمان سخن به میان آمده است.امّا به طور اخص، روزهای پایانی تاریخ و زمان ظهور حضرت مهدى (عج) را از آن اراده مى‏كنند.از این رو مفسران قرآن معتقدند که آیاتى از قرآن كریم، که به رویدادهاى آینده انسان و جامعه انسانى از قبیل: برپا شدن حكومت توحید و عدالت، خلافت انسان در زمین، وراثت و فرمانروایى صالحان و پیروزى حق بر باطل اشاره می کند ، به نشانه های آخرالزمان و فرجام نهایی آن دلالت دارد . (4)
اندیشمندان اسلامی نیز ازمجموع روایاتی كه از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، و اهل بیت(علیهم السلام) در زمینه حوادث و رویدادهای آینده وارد شده است، با عناوینی همچون علامات آخرالزمان، علائم الظهور، اشراط الساعه، علامات الساعه، علامات یوم القیامه، الفتن الملاحم، الفتن و المحن، الفتن و الملاحم یاد نموده اند. (5)
برخی از پیشگویی هایی آخرالزمانی ، آبستن خبرهایی است که با ایجاد تشویش و نگرانی ، انسان روز واپسین را در یک سردرگمی فعال فرو برده، و گمانه زنی های مختلف و گاه متناقضی را برای او به ارمغان آورده است
آخر‌الزمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم می‌شود 
نخست دورانی که انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی می‌رسد و فساد و ستم همه جوامع بشری را فرا می‌گیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی می‌گراید و دیگر دورانی که عصر تحقق وعده‌ های الهی است و با قیام مصلح جهانی آغاز می‌شود.
کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریباً از سوی همه فرقه‌های بزرگ اسلام پذیرفته شده است، چنانکه احادیث آخرالزمان را بسیاری از محدثان اهل سنت از جمله «بخاری»، «ابوداود»، «ابن ماجه»، «احمد بن حنبل» و «مجلسی» آورده اند؛ برخی از مسلمانان نیز از تصور عمومی هزاره گرایی در ادیان یهود و مسیحیت ، پیرامون محدودیت زمان این عالم و تعیین سنوات آن متأثر بودند. تصور برخی از مسلمانها این بود که از آغاز این جهان چندین هزار سال بیش نمی گذرد و جهان مادی عمر کوتاهی دارد و آغاز و انجام آن به هم نزدیک است. چنانکه طبری ضمن نقل عقاید گذشتگان درباره مقدار زمان این جهان می نویسد: «پاره ای آغاز تا انجام «زمان» را 6 هزار سال می دانند و پاره ای 7 هزار سال، ولی من این مدت را 14 هزار سال می دانم. 7 هزار سال از آغاز خلقت تا پایان آفرینش آدم ابوالبشر و 7 هزار سال پس از آن تا قیام قیامت» (6). ابن اثیر نیز مانند همین مطالب را نقل کرده است (7).

1- دیدگاه کلی قرآن پیرامون پایان تاریخ:

دیدگاه قرآن درباره سرانجام بشر دیدگاهی خوشبینانه بود و پایان دنیا پایانی روشن و سعادت آمیز دانسته شده است. سرانجام سعادتمند جهان همان تحقق كامل غرض آفرینش انسان ها است كه چیزی جز عبادت خداوند نخواهد بود؛(8) عبودیت الهی در سطوح گوناگون فردی و اجتماعی آن بر اساس برنامه ریزی خداوند و در چارچوب اصل اختیار واقع شده و غالب انسان ها از آن بهره مند می شوند و(9) آیات ناظر به آینده جوامع انسانی بر عنصر خوش بینی در جریان كلی نظام طبیعت و طرد عنصر بدبینی درباره پایان كار بشر تاكید ورزیده به نوعی فلسفه تاریخ بر اساس سیر صعودی و تكاملی آن اشاره دارد. از نگاه اسلام دین با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف در كامل ترین شكل خود به بشر عرضه شده(10) و همواره با انتقال از جامعه ای به جامعه دیگر شكوفاتر می گردد.(11) به دلیل سطح بالای معرفت آخرالزمان معجزات حسی اقوام گذشته جای خود را در اسلام به معجزه عقلی و علمی قرآن داده و وحی قرآنی با سخن از قرائت و علم و قلم آغاز می شود .(12)
کلیات عقاید مربوط به آخرالزمان تقریباً از سوی همه فرقه‌های بزرگ اسلام پذیرفته شده است،چنانکه احادیث آخرالزمان را بسیاری از محدثان اهل سنت از جمله «بخاری»، «ابوداود»، «ابن ماجه»، «احمد بن حنبل» و «مجلسی» آورده اند

از این رو بر اساس روایات وارده، سوره توحید و شش آیه آغازین سوره حدید برای اقوامی در آ خرالزمان نازل شده كه در كاوش های دینی از اقوام پیشین ژرف اندیش تر و دقیق ترند. در روایات متعدد دیگر نیز دوره آخرالزمان و مردم آن به رغم وقوع فتنه ها و آشوب های بسیار بهترین زمان و بهترین مردم شناسانده شده اند. بنابراین میان دیدگاه خوشبینانه اسلام درباره پایان تاریخ و ظهور آفت های اجتماعی بسیار در آن دوره هیچ گونه تنافی وجود ندارد. برخی از پیامبران نیز به دلیل فضیلت مردم آخرالزمان از خداوند خواسته اند كه نام و راهشان در میان آنان جاوید بماند .(13) قرآن ،امت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را معتدل ترین و در نتیجه كامل ترین (14) و بهترین امت (15) معرفی می كند بر همین اساس خوارق عادت در آخرالزمان به كمترین میزان رسیده و خداوند از طریق سنت های طبیعی تاریخ، جوامع بشری را با آزمایش های مختلف به حدی از بلوغ، شعور و تجربه می رساند كه زمینه حكومت جهانی صالحان مهیا شود و بر اساس سنت همیشگی خویش مومنان را بر همه موانع چیره ساخته به فتح و پیروزی پایدار می رساند. (16)
دانشمندان مسلمان بر این عقیده اند که به موجب آیه «وعنده علم الساعه»(17) و آیات مشابه آن، کسی غیر خداوند از عمر عالم آگاه نیست و پیش بینی باقی مانده آن امکان ندارد. ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور موعود و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی حضرت مهدی(عج) و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشر در کره زمین و او را همان موعود امت‌ها دانسته و عصر ظهور او را مقارن با بازگشت برخی از نیکان و نیز تبهکاران تحت عنوان «رجعت» به دنیا می دانند، تا زمانی که زندگی دنیا پایان یافته و قیامت بر پا گردد.

2- آخرالزمان از دیدگاه اندیشمندان اسلامی

متفكران معاصر مسلمان نظیر، علامه طباطبایی، شهیدمطهری، سید قطب، محمدرشید رضا، شهید سید محمدباقر صدر و ... با اتكا به برداشت آیاتی از قرآن كریم(18) وراثت صالحان و پیروزی حق بر باطل را - به رغم جولان دائمی باطل - به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح كرده اند و آیات و روایات مربوط به تحولات آخرالزمان را بیانگر نوعی فلسفه تاریخ می دانند. به اعتقاد ایشان عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شكوفایی تكامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان. چنین آینده ای امری است محتوم كه در سرانجام قبض و بسط شرایط تاریخی رخ خواهد داد و مسلمانان باید انتظار تحقق آن را داشته باشند. در چارچوب این برداشت، آخرالزمان قطعه معینی از تاریخ انسان است كه او باید در آن حركت تكاملی تدریجی خود را تا تحقق وعده الهی ادامه دهد .
در میان این پیش گوئیها و گمانه زنیها، دین اسلام، شفاف ترین و گویا ترین چشم انداز از آخرالزمان را به تصویر کشیده و اطلاعاتی منسجم و راهبردهایی دقیق را برای عبور از روزهای واپسین عصر گذار از تاریخ، دراختیار انسان قرار می دهد 
 در این صورت در اندیشه اسلامی “آخرالزمان”‌ پایان همه چیز نیست بلكه سیر ترمیم جهان است. هر چند که اوج همه آشفتگی های تاریخ در آخرالزمان است. ولی از مجموع روایات درباره آخرالزّمان برمى‏آید كه این بی نظمی ها در راستای شکل گیری نظم كل تاریخ قرار گرفته و جنبه منفی خود را از دست می دهد و جزء عوامل مقوم و به یك معنی فانی در مرحله ظهور می شود. به تعبیر “رنه گنون”‌ در كتاب “آخرالزمان یا عصر سیطره كمیت“ دوران فتنه انگیزی دجال در نهایت ظلم و شر است . ولی امر شر و منحوس ناپایدار و موقت است - هر چند كه نمی توانست جز آنچه واقعا هست چیز دیگری باشد- و فقط جنبه خیر و سعادت كه پایایی و قطعیت دارد، به سامان می رسد.(19)
به بیان دیگر نشانه عمده و عمومى این دوران، فراگیرى فساد، تباهی، بی عدالتی و خونریزی در جامعه بشری است؛ در نتیجه این عوامل، ملالت و خستگی انسان، منجر به رشد و بازیابی استعداد آرمانگرایی، عدالت طلبی و ظلم ستیزی در نهاد بشر می گردد. بر خلاف برخی پندارها، این کنش درونی انتظاری را در وجود انسان شکل می دهد که او را از انفعال خارج ساخته و نوعی آمادگی فعال برای تغییر شرایط و پذیرش منجی را به وجود می آورد. در این هنگام است که منجی دین اسلام ظهور نموده و با از بین رفتن تباهى و ستمگری، جامعه آرمانى انسانی شکل می گیرد.(20)
بر این اساس می توان دریافت که دیدگاه آخرالزمانی اسلام با نوعی تکامل و تعامل جدید تاریخی همراه است . بر مبنای دیدگاه اسلامی اگر چه رویدادهای آخرالزمانی، مشکلات، و سختیهای جدیدی را پیش پای انسان می گذارند بر خلاف دیگر ادیان و مکاتب که در نحوه رویارویی و تعامل با شرایط آخر الزمان سکوت می کنند، نحوه تعامل و مواجهه با این مشکلات این دوران، در روایات اسلامی به وفور به چشم می خورد، بنابر این باید اذعان نمود که شرط لازم جهت تعامل سازنده در مواجهه با این دوره از تاریخ ، و تعامل سازنده مبتنی بر روایات اسلامی، می تواند عرصه بروز و ظهور بسیاری از کمالات انسانی، قابلیتهای معنوی واستعدادهای الهی بشر این دوران را در پی داشته باشد. 

پی نوشتها:

1- رک سیطره کمیت و علائم آخرالزمان تالیف رنه گنون

2- رک پایان تاریخ و آخرین انسان (The End of History and the Last Man) تالیف فرنسیس فوکویاما

3- رک برخورد تمدن‌ها تالیف ساموئل فیلیپز هانتینگتون

4- رک التّبیان، ج 7 ص283 و المیزان،ج 14/ 330

5- آخرالزمان شناسی در اسلام ابراهیم شفیعی سروستانی

6- تاریخ طبری، ج 1 ص55

7- الکامل، ج1 ص14

8- ذاریات (51)، 56

9- سوره های نور 55 ،توبه33 ، فتح 28، صف9

10- سوره مائده، 3

11- سوره مائده ، 54

12- چنانکه در سوره علق،آیات 5-1 به این نکته اشاره می شود

13- سوره شعراء، 84

14- سوره بقره، 143

15- سوره آل عمران، 11

16- سوره صافات، 172و 173

17- سوره های لقمان 34، زخرف 85

18- سوره های اعراف، 138، انبیا 105، صافات 171و 172

19- رک آخرالزمان و امام مهدی محمددشتی

20- رک جامعه و تاریخ ص 60 محمد تقی مصباح یزدی

منتظر بازدید : 18 چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


عقیده به منجی، وجود و ظهور او و انتظار برای آمدنش از باورهای مسلم ادیان و فِرَق مختلف است. البته باید بگوییم که مسئله انتظار از محدوده دین فراتر رفته و مذاهب و رویکرهاد های غیر دینی را شامل شده است. برای مثال به چند نمونه از این رویکردها اشاره می کنیم.

1. ایرانیان باستان معتقد بودند گرزاسپه قهرمان تاریخی آنان زنده است و در کابل خوابیده و صد هزار فرشته او را پاسبانی می کنند تا روزی که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.

2. گروهی دیگر از ایرانیان می پنداشتند که کیخسرو پس از تنظیم کشور و استوار ساختن پایه های فرمانروایی، پادشاهی را به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا ساکن شد تا روزی ظاهر شود و اهریمنان را از جهان براند.

3. نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و ژرمن را بر دنیا حاکم گرداند.

4. اهالی صربستان انتظار ظهور مارکوکرالیویچ را داشتند.

5. ساکنان جزایر انگلستان از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند که ارتور روزی از جزیرة آوالون ظهور نماید و نژاد ساکسون را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.

6. سلت ها می گویند: پس از بروز آشوب هایی در جهان، بوریان بور ویهیم قیام کرده، دنیا را به تصرف درخواهد آورد.

7. اقوام اسکاندیناوی معتقدند که برای مردم بلاهایی می رسد، جنگ های جهانی اقوام را نابود می سازد، آنگاه اودین با نیروی الهی ظهور کرده و بر همه چیره می شود.

8. اقوام اروپای مرکزی در انتظار ظهور بوخض هستند.

9. اقوام آمریکای مرکزی معتقدند که کوتزلکوتل نجات بخش جهان، پس از بروز حوادثی در جهان، پیروز خواهد شد.

10. چینی ها معتقدند که کرشنا ظهور کرده، جهان را نجات می دهد.

11. قبایل ای پوور معتقدند که روزی خواهد رسید که در دنیا دیگر نبردی بروز نکند و آن به سبب پادشاهی دادگر در پایان جهان است.
در فرهنگ و اندیشه یونان باستان نیز حکومت جهانی مردی بر می خوریم که خواهد آمد. او پس از جنگ ها و درگیری ها صلح و آرامش را بر قرار می سازد و بر همه جهان تا ابد حکم خواهد کرد. هم چنین در جای دیگر این باورها نوید پادشاهی را از شرق زمین می دهند؛ کسی که از شرق قیام خواهند کرد و صلح را برای همه بشریت به ارمغان می آورد

12. گروهی از مصریان که در حدود 3000 سال پیش از میلاد، در شهر ممفیس زندگی می کردند، معتقد بودند که سلطانی در آخرالزمان با نیروی غیبی بر جهان مسلط می شود، اختلاف طبقاتی را از بین می برد و مردم را به آرامش و آسایش می رساند.

13. گروهی دیگر از مصریان باستان معتقد بودند که فرستاده خدا در آخرالزمان در کنار رودخانه خدا پدیدار گشته، جهان را تسخیر می کند.

"انتظار، تنها به ادیان تعلّق ندارد، بلکه مکاتب ومذاهب نیز ظهور نجات بخشی که عدل را گسترش دهد وعدالت را تحقق بخشد، انتظار می کشند."(1)
این چند خط برای معاندین و منکران مسئله انتظار است که به کلی وجود منجی و انتظار و حرکت به سوی آن را منکر می شوند؛ که بدانند نه تنها ادیانی مثل اسلام، مسیحیت، یهودیت و زردشت در انتظار موعود خود هستند بلکه اقوامی مثل هندوها، بوداییان، آیین تائو، ژاپن و آیین سرخپوستی و یونانیان باستان همگی در پایان جهان منتظر مصلح جهانی هستند که دنیا را از آلودگی ها و پلیدی ها نجات دهد و زمینه را مدینه فاضله مهیا کند.

اقوام هند و مصلح جهانی

پیروان آیین هند در اصلِ قیام ِفردی نجات بخش هیچ تردیدی ندارند و در آیین های هندو در کتب مختلف مخصوصا کتب مقدس خود از جمله کتاب مهابهاراتا و کتاب پورانه ها از نجات دهنده و موعود خود این چنین گفته اند:
"پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا می شود که پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و همه کس را از مۆمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد، برآید."و در بعضی از متون هندی در رابطه با این مصلح چنین آمده است.
"او سوار بر اسب سفیدی خواهد شد و شمشیر درخشانی را در دست خواهد گرفت. بدکاران و بددینان به کیفر کردار خود خواهند رسید و پاک دینان و نیک سرشتان از نعمت های اخروی بهره مند خواهند شد. کائنات منهدم شده و بشریتی تازه و جهانی نو به وجود خواهد آمد. رسم های نیکو انجام شده و عصر طلایی آغاز خواهد شد."
"کالکی در دوران عصر آهن و یا عصر کالی(2) ظهور خواهد کرد. کالکی دهمین مظهر خدای ویشنو(خدای حفظ کننده) در دورانی که تنها به یک چهارم درمه( دین و یا نظم کیهانی) عمل می شود و سراسر جهان را ظلم و فساد فرا گرفته است، خواهد آمد."(3)

بودائیان و اندیشه انتظار

موعود باوری در آیین بودا با مفهوم مِیتَریه گره خورده است. میتریه در زبان سانسکریت به معنای خدای مهربان است. اگر چه حضور و اهمیت میتریه در مکاتب گوناگون بودایی متفاوت است؛ اما همگی آن ها به آن معتقد هستند. این موعود نجات بخش در نمادگرایی بودایی به شکل مردی در وضعیت نشسته که آماده برخاستن به نمایش در می آید تا نمادی از قیام را تداعی کند.(4) بنابر نقل برخی از پژوهشگران، بودا نسب این منجی آسمانی را به سید خلایق دو جهان می رساند و ثمرات قیام او را این چنین برمی شمارد:
"پادشاهی دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان تمام می شود. او کسی باشد که بر کوه مشرق و مغرب دنیا حکم براند و بر ابرها سوار شود و دین خدا یک دین شود و دین خدا زنده گردد."(5) درحال حاضر هم اکنون در میان مناطق بودایی نشین به ویژه چین و کره رویکرد گسترده ای نسبت به میتریه وجود دارد.

مانویت

در کتاب شاپورگان(6) کتاب مقدس مانویه نام خردشهرایزد آمده که باید در آخر الزمان ظهور کند و عدالت را در جهان بگسترد.
منجی در آیین تائو(7)
در آیین تائو رگه های روشنی از منجی باوری و انتظار موعود به چشم می خورد. بر پایه متن زندگی قدیس آخر الزمان و پروردگار طریقت نوشته شانگ چینگ لی هونگ (موعود آخر الزمان تائویی ها) ظهور خواهد کرد تا جهانی نو برپا کند که در آن برگزیدگان تحت حکومت قدیس آخر الزمان زندگی می کنند.

ژاپن و موعودباوری

در این قسمت به همین نکته اکتفا خواهیم کرد که در قرن نوزدهم میلادی دو نهضت در ژاپن شکل گرفتند که این دو به مذاهب منجی باور مشهور هستند. یکی کورزومیکو و دیگری تریکیو می باشد.


منجی و یونانیان باستان

در فرهنگ و اندیشه یونان باستان نیز حکومت جهانی مردی بر می خوریم که خواهد آمد. او پس از جنگ ها و درگیری ها صلح و آرامش را بر قرار می سازد و بر همه جهان تا ابد حکم خواهد کرد. هم چنین در جای دیگر این باورها نوید پادشاهی را از شرق زمین می دهند؛ کسی که از شرق قیام خواهند کرد و صلح را برای همه بشریت به ارمغان می آورد.(8)
گروهی از مصریان که در حدود 3000 سال پیش از میلاد، در شهر ممفیس زندگی می کردند، معتقد بودند که سلطانی در آخرالزمان با نیروی غیبی بر جهان مسلط می شود، اختلاف طبقاتی را از بین می برد و مردم را به آرامش و آسایش می رساند
آیین سرخپوستی

از شناخت آیین های موجود در ادیان سرخپوستی، زمان چندانی نمی گذرد. در هر حال اندیشه موعود در میان سرخ پوستان با هجوم اروپاییان به قاره آمریکا رابطه تنگاتنگ دارد. وجود تمدن مایاها و قبیله های قدرتمند در پیشینه تاریخی سرخ پوستان، دستمایه های این اندیشه گردیده است. برای نمونه می توان به نهضت تاکوی انکوی اشاره کرد. هرچند این نهضت دوام چندانی نداشت اما چراغ انتظار را در دل مردمان سرخ پوست روشن کرد. هم چنین در ادبیات اخیر سرخ پوستان به چهره موعود وار دیگری به نام اینکاری بر می خوریم. او به صورت پسر خورشید و زنی وحشی اسطوره پردازی و نمایانده می شود؛ خاطره ای کم رنگ از پادشاهی باستانی است که پس از سالیان دراز زنده می شود تا حقوق از دست رفته سرخ پوستان را باز پس گیرد.(9)

آفریقاییان

اطلاع ما از موعود باوری ادیان آفریقایی محدود به مسیح گرایی رواج یافته در دو قرن اخیر است. نهضت های جدید با چهره هایی که مسیح جدید تلقی می شدند شکل گرفتند. در جنوب زیمباوه دو چهره از اهمیت بیشتری برخوردار هستند، یکی مای کازا و دیگری جان باتیست . در آفریقای جنوبی می توان به عیسایه شبه اشاره کرد. برخی از این نهضت ها جنبه پیامبرانه دارد؛ به این معنا که سررسید گذشته های تلخ تلقی می شوند و نوید آمدن مسیحا دمی را می هد. بیشتر این نهضت ها نوید عصر آزادی و بهره مندی از فرصت های زندگی و استقلال را می دهند.(10)


پی نوشت:

1. برتراند راسل

2. به عقیده مکاتب فکری و مذهبی هند باستان آفرینش دارای چهار عصر منظم و پی در پی است. که عصر آهن و یا کالی آخرین دوره از ادوار جهان است. و عصر جنگ و تاریکی و جهل و اختلاف است.

3. مجله هفت آسمان؛ شماره 12 و 13، گونه شناسی و موعود در ادیان مختلف، علی موحدیان، روزنامه جمهوری، سال 1381، شماره 6759، ص 8.

4. همان، ص 181

5. مصلح جهانی، ص 60

6. یکی از کتب مانوی که به زبان پهلوی و قطعاتی از آن در تورفان کشف شده است.

7. آیین تائو در کنار آیین کنفوسیوس در میان مردمان چین از جایگاه ویژه ای برخوردار است. و بیانگر جهان بینی عرفانی آن مردمان می باشد.

8. مجله هفت آسمان؛ شماره 12 و 13، گونه شناسی و موعود در ادیان مختلف، علی موحدیان، روزنامه جمهوری، سال 1381، شماره 6759، ص 126

9. همان، صص 127-128

10.همان، ص 128


منتظر بازدید : 17 چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


پیش از این در گفتار اول درباره اهمیت ادیان به آینده شناسی و آخرالزمان پژوهی مطالبی به محضر شما خواننده گرامی تقدیم شد. در این بخش به دنبال آن هستیم که نهایت و فرجام تاریخ را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم. قبل از هر چیز باید به مقوله منجی گرایی صرف نظر از هر گونه نگاه دینی یا بین الادیانی پرداخته شود. چرا که بالهای اندیشه انسانی از دیرباز در تکاپوی نیل به جامعه آرمانی و یا همان آرمانشهر انسانی بوده که به دور از هر گونه ظلم و تبعیض و بی عدالتی معادلات آن جامعه بر اساس کرامت انسانی و حرکت به سوی کمال شکل گیرد. در همین راستا نظریه های متفاوتی بر دیواره تاریخ اندیشه و تمدن بشری نقش بسته که هر یک با عنوانی به الگوی تکامل یافته و آرمانی جامعه بشری پرداخته که نظریاتی مانند آرمانشهر، مدینه فاضله، اتوپیا و ... از این قبیل اند.

اندیشمندان فلسفه تاریخ بر این باورند که تاریخ مجموعه ای از حوادث گسسته، جدا از هم و بی ارتباط با یکدیگر نیست. آنها معتقدند که هیچ رویداد تاریخی را نمی توان همچون جزیره ای دور افتاده و متروک در اقیانوسی وسیع و بیکران دانست، بلکه وحدت و پیوستگی زاده هدف تاریخ است.(1) بنابر این نظریه می‌توان دریافت که تاریخ، سیر واحدی است که در طول زمان استمرار دارد و همه رخدادها و اجزای آن در راستای هدف و غایتی نهایی پیش می روند. اتفاقات عبرت گونه ای که در سیر تطورات تاریخی رخ می دهد، بشریت را برای تحقق بخشیدن و دستیابی به این هدف و غایت آماده می سازند. بر این اساس تاریخ از نقطه ای آغاز می گردد که مردم خود را گرفتار ظلم و فساد و تبعیض و ناامنی می بینند، و به سوی نقطه ای پیش می روند که از امنیت، عدالت و نظم برخوردار گردند. بر این اساس جامعه انسانی در حرکت تکاملی خویش ،اهداف و غایاتی دارد، که جامع همه آنها تامین سعادت فردی و اجتماعی انسان است.
در همین راستا، ادیان الهی و اندیشه های بشری، آینده جامعه انسانی را با مساله منجی گرایی و منجی پژوهی گره می‌زنند و كاوش علمی و نظام مند آینده با رویکرد منجی پژوهی و منجی شناسی را، به عنوان یكی از آموزه‌های حیاتی و بنیادین خویش بر می شمرند. کاوش نظام مند ادیان درباره آینده انسان، با توجه به نگرش جهان بینانه نسبت به عالم هستی، و چگونگی روایت نهایت تاریخ ، راهبرد اساسی دین برای انسانها است. این نگرش حرکتی جدید و منتظرانه در جهت حیات معقول، و آرمانی انسانی است. از این رو می توان گفت که منجی پژوهی، رویكرد نوین نظریه‌پردازی دینی در عرصه نجات‌گرایی، حقیقت‌گرایی، اصلاح‌گری، جهان‌گرایی و… است. منجی ‌پژوهی، شناخت طرح كلان الهی برای آینده بشریت و چگونگی قرار گرفتن در مدار مشیت او برای رسیدن به جامعه آرمانی است. این آموزه اندیشه‌ای معطوف به آینده است كه براساس برنامه الهی، حركت تاریخ به سوی آن برگشت ناپذیر و وعده داده شده است.
صرف نظر از روایاتی که در ادیان، به عصر طلایی بشراشاره نموده است، اندیشه های بشری در طول تاریخ به کرات، از آرزوی جامعه آرمانی و آرمان‌شهر سخن به میان آورده اند. «اتوپیا» یا جامعه آرمانی، از مفاهیمی است که سال‌ها ذهن اندیشوران زیادی را به خود مشغول کرده است 
بر اساس این بینش و نگرش دینی می توان گفت که آینده، پایدارترین آموزه‌ای است كه مورد توجّه ادیان الهی ـ به خصوص اسلام ـ است. چنانکه پاره‌ای از تعالیم و آموزه‌های اسلام و بقیه ادیان، در رابطه با آینده و متوجّه ساختن انسان‌ها به فرجام جهان است. این فرجام باوری هم می‌تواند شامل معاد باوری باشد و هم پایان باوری تاریخی باشد. بر این اساس هم پیش‌گویی غیبی و هم سنّت‌شناسی تاریخی شكل می‌گیرد. بهره‌گیری از آیات و روایات و تأمّل و اندیشه در حوادث و رویدادها، می‌تواند نگاه ما را به آینده، سامان درستی بخشد و یك نوع آینده‌پژوهی متعالی، مطمئن، بالنده و مترقّی را شكل دهد. 
بشارت ظهور مصلح و موعود در آینده، با سامان بخشی به شرایط بحرانی آخرالزمان، انتظاری فعال را در نهاد جوامع انسانی ایجاد می کند که حرکت و تکاپوی حرکت به سمت عصر طلایی زندگی بشر را رقم می زند.. تحقیقات گستر ده ای که در باب اسطوره ها و شناخت تفکرات اقوام کهن صورت گرفته، نشان دهنده این نکته است که در بیشتر ادیان زمینی و آسمانی، مردم در انتظار موعودی بودند تا آنها را از تباهی نجات داده و آرامشی جاودانی را برای آنان به ارمغان بیاورد. با مطالعه كتابهای آسمانی و تاریخ ادیان، به خوبی روشن می‌شود كه عقیده به موعود و مصلح كل،‌ اختصاص به اسلام ندارد، بلكه تمام ادیان و مذاهب آسمانی در این عقیده مشتركند، این عقیده نه تنها در ادیان الهی ‌ بلكه در كتب یونان قدیم، ‌افسانه‌های میترا،‌ كتب قدیم چینیان، ‌عقاید هندیان و در بین اهالی اسكاندیناوی و حتی در مصریان قدیم و بومیان وحشی مكزیك نیز دیده می شود كه در یك عصر تاریك و بحرانی كه جهان را فساد،‌ بیدادگری و بی‌دینی فرا گرفته،‌ نجات دهنده‌ای بزرگ طلوع می‌كند و به واسطه ‌نیروی فوق‌العاده‌ غیبی، اوضاع آشفته جهان را اصلاح نموده و خداپرستی را بر بی دینی و مادی‌گری غلبه می‌دهد. ادیان مقیاسی را برای آینده بشر در نظر گرفته اند، مخصوصاً ادیانی که از سوی خدا فرستاده شده اند. موعود در ادیان و اندیشه های الهی و انسانی به عنوان یک اصل مسلم پذیرفته شده است، هر چند که با نامهای گوناگونی از او یاد شده است.
صرف نظر از روایاتی که در ادیان، به عصر طلایی بشر اشاره نموده است، اندیشه های بشری در طول تاریخ به کرات، از آرزوی جامعه آرمانی و آرمان‌شهر سخن به میان آورده اند. «اتوپیا» یا جامعه آرمانی، از مفاهیمی است که سال‌ها ذهن اندیشوران زیادی را به خود مشغول کرده است. شاید بتوان گفت از همان ابتدا که بشر توانست مفهوم جامعه بشری را درک کند، از پس سختی‌ها و مصائب، آرزوی چنین جامعه‌ای را با خود همراه کرده. این امید، همچنان تا به امروز ادامه یافته و تسکین‌دهنده بشر برای رهایی از مشکلات شده است.
«افلاطون» از اولین کسانی است که نظریه «مدینه فاضله» را مطرح و ویژگی هایی را برای آن بیان می کند.(2) ویژگی های مدینه فاضله ی مورد نظر خویش را در «السیاسة المدنیة» مطرح می نماید.(3) ویژگی های شهر مطلوب و آرمانی خویش را با نام «شهر خدا» مطرح نموده است. (4) «توماس مور» از مشاهیر دوره ی رنسانس انگلستان نیز نام «اتوپیا»(5) را بر مدینه ی فاضله و آرمانی خویش نهاده است.(6)
با این همه برخی از دانشمندان و متفکران ایده و آرمان «اتوپیا»را تخیلی و دست نیافتنی تصور می کنند. (7) اما با نگرش در اندیشه های بزرگ مشاهده می شود که اگر چنین جهانی دست نیافتنی، اتوپیایی و خیال گونه بود، حتی حرف آن هم در میان جامعه انسانی مطرح نمی شد. در حالی که وقتی به گفتارهای اندیشمندان و فلاسفه ی بزرگی تاریخ اندکی تامل می کنیم، در می یابیم که شعار حکیمانی مانند: افلاطون، ارسطو، سیسرون، اگوستین، توین بی، راسل و نظایر آن ها که افرادی اندیشمند و صاحبان علم و معرفتند و توانسته اند تأثیرات عمیقی را بر فرهنگ و تمدن بشر محیط زندگی بر جای بگذارند چنین جهانی را تصویر و تعریف می کنند، حتماً امکان وجود خواهد داشت و دست یافتنی هم می باشد.
بشارت ظهور مصلح و موعود در آینده، با سامان بخشی به شرایط بحرانی آخرالزمان، انتظاری فعال را در نهاد جوامع انسانی ایجاد می کند که حرکت و تکاپوی حرکت به سمت عصر طلایی زندگی بشر را رقم می زند.. تحقیقات گستر ده ای که در باب اسطوره ها و شناخت تفکرات اقوام کهن صورت گرفته، نشان دهنده این نکته است که در بیشتر ادیان زمینی و آسمانی، مردم در انتظار موعودی بودند تا آنها را از تباهی نجات داده و آرامشی جاودانی را برای آنان به ارمغان بیاورد 
این آرزوی بشر، توسط ادیان به اوج خود می‌رسد و با ظهور مردی که منجی جهان است، حقیقت می‌یابد. البته باید گفت که مدینه فاضله پیامبران الهی در مقایسه با آرمان‌شهرهایی که اندیشه بشر، آن‌ها را طراحی کرده است، تفاوت ماهوی دارد؛ چرا که پیامبران الهی، به دنبال استقرار نظامی مطلوب برای زندگی بشر و سعادت او رفته‌اند که قانونگذار آن، خالق انسان‌ها است. البته تعبیر آن‌ها از آرمان‌شهر نیزجامعه‌ای است که اجرا‌کنندگان آن، پروا‌پیشگان وارسته‌ای هستند که خود را برابر خدا مسؤول می‌دانند و آمادة پاسخگویی از عملکرد خویش در روز واپسین هستند و در پی آن، هدایت مردمان را هدف نهایی خود قرار داده‌اند.
بر اساس آنچه گذشت روشن شد که ایده جامعه تکامل یافته و انسان متکامل نه تنها به عنوان تمایلی دینی و بیرون از خواستگاه فطری انسان نیست، بلکه ریشه در فطرت و اصل خواسته های آرمانی دارد، ولی با این همه به مقتضیاتی از جمله: جهانبینی های موجود در عالم انسانی،ارائه تعاریف ناقص از انسان و عالم انسانی، ضعف ادراک و کوتاهی فکر انسان، تحلیل بر اساس ظواهر و عدم تکامل تجربه معنوی و .. این تعاریف متفاوت و گاهی هم در برابر هم قرار می گیرند. لذا این آرمان فطری باید بر مبنای تجربه اصیل دینی که برگرفته از کلام وحی و پیشگوئی های انبیاء الهی می باشد، تحلیل، بررسی و مقیاس بندی شود تا آنچه از جامعه آرمانی، به تنهایی در شالوده اذهان بشری نقش بسته از یک توهم و خیال به یک واقعیت بیرونی و پیش رو نزدیک تر شود.
در بخشهای بعدی برآنیم که شخص منجی و ظهور او را از لابلای متون مقدس ادیان الهی و غیر الهی بررسی نموده و مختصات اندیشه «منجی گرایی در ادیان» را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.

پی نوشتها:

1- ر ک :خط امان ج 1 ص 240 -237

2- افلاطون، جمهوری افلاطون، (ترجمه ی رضا کاویانی و محمدحسن لطفی)، ابن سینا، تهران، 1353 ش.

3- فارابی، ابونصر، السیاسة المدنیة، (ترجمه ی حسن ملکشاهی)، سروش، تهران، 1376 ش.

4- مجتهدی، کریم، فلسفه در قرون وسطی، بی نا، بی جا، بی تا.

5- Utopia.

6- مور، توماس، آرمانشهر (اوتپیا)، (ترجمه ی داریوش آشوری و نادر افشار نادری)، خوارزمی، تهران، 1373 ش.

7- اتوپیا (Utopia) یا جامعه ی آرمانی، ناکجا آباد: جامعه ی کمال مطلوب که از کتابی به همین نام، نوشته ی توماس مور (14ـ1535 م) دانشمند انگلیسی گرفته شده است. توماس مور در این کتاب، کشوری خیالی را که در آن عدالت و مساوات برقرار باشد، توصیف کرده است.

منتظر بازدید : 17 چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


باورهای یهودی به مساله ظهور منجی، و زمان موعود، در بسیاری از معادلات و رفتارهای سیاسی نقش تعیین کننده ای داشته و منجر به واکنشها و کشمکشهای بسیار این قوم با اقوام و مکاتب دیگر شده است. چرا که از سویی باور آئینی قوم یهود به مساله ظهور موعود از یک حقیقت واحد سرچشمه گرفته، اما از سویی القاء تفکرات یک سویه، مغرضانه، و نژاد پرستانه عالمان و سیاستگذاران این قوم، منجر به گل آلود شدن و تیره گی این اندیشه شده است. 
روایت تاریخ به این مهم اذعان دارد که تفکر انتظار در قوم یهود به عنوان یک نگرش بسیط تاریخی در همه ادوار این قومیت به شکلی ظهور و بروز داشته است. از زمانی که قوم بنی اسرائیل زیر یوغ اسارت و بردگی فرعونیان در انتظار حضرت موسی، پیامبر قوم یهود به سر می بردند، تا زمانی که بعد از 300 سال آوارگی و بیابانگردی، در شبه جزیره عربستان و شهر یثرب به عنوان نشانه های جغرافیایی ظهور آخرین پیامبر الهی مسکن گزیدند. هر چند این قومیت در امتحان الهی انتظار این دو پیامبر بزرگ الهی مردود شدند، ولی با این حال همین نگرش تنگ نظرانه را از پیشینیان خود به ارث برده و با جمودی نا آگاهانه و تفکری قشری و کاملا قومی هم اکنون نیز مدعی ظهور یسوع یا همان عیسای نبی می باشند.

در این نوشتار، و آنچه بعد از این خواهد آمد، بر آن شده ایم که تفکرات منجی گرایانه این قومیت را مورد تحلیل و واکاوی قرار دهیم و با بازشناسی تفکرات ناب و اصیل اندیشه های یهود در محور انتظار موعود، دامنه این تفکرات را از آلودگیهای انحراف و بدعت های خود ساخته جدا سازیم. از این رو این نوشتار با رویکرد جریان شناسی تاریخی و دینی در حوزه انتظار تقدیم حضور شما عزیزان خواهد شد.
یهود اعتقادی محكم یافته بود كه روزی ناجی او خواهد آمد و به تبع نفوذ اندیشه ”¹نژاد پرستانه”؛ و باور سختی كه به آنها احساس ”¹قومی برگزیده”؛ را داده بود، مسیح را تنها نجات دهنده خود می دانست. چنانکه در آثار ”¹دانیال نبی”؛ و دیگر آثار، سخنان بسیاری درباره مكاشفات ویژه و مختصات ناجی موعود آمده است

1- تعاملات تاریخی ظهور موسی(علیه السلام) و قوم یهود:

حضرت موسی بن عمران، از نوادگان حضرت یعقوب(علیه السلام) و از خاندان بنی اسرائیل است؛ بنی‌اسرائیل در سرزمین مصر زندگی می‌كردند، آنان از هنگامی در آن جا مستقر شدند، كه حضرت یوسف(علیه السلام) پدر و برادرانش را به آن سرزمین دعوت کرد. زندگی «بنی اسرائیل» در سرزمین مصر با احترام و شرافت سپری می‌شد و جمعیت آنان رو به افزایش بود، اما رفته رفته، برای بنی‌اسرائیل محدودیت ایجاد كرده، و آنان را ضعیف ساختند. و زمانی كه «فرعون» به سلطنت رسید بنی‌اسرائیل را به شدت خوار و ذلیل ساخت و برای حفظ تخت و تاج خود نوزادهای پسر بنی اسرائیل را می كشت. در این محیط وحشتناك، حضرت موسی(علیه السلام) از پدری به نام «عمران» و مادری به نام «یوكابد» متولد شد. و به لطف خداوند نه تنها ازكشته شدن نجات یافت، بلكه دوران كودكی خود را در كاخ «فرعون» گذراند تا به سن جوانی رسید. آن‌گاه روانه شهر «مدین» شده و با یكی از دختران شعیب(علیه السلام) ازدواج كرد و پس از حدود ده سال، بار دیگر به سوی مصر آمد، به هنگام بازگشت به مصر در میان راه به پیامبری مبعوث شد. و برای دعوت فرعون به سوی توحید و هدایت قومش مأموریت یافت.(1)

از اولین روزهای حیات یهود و رحلت موسی (علیه السلام) تا زمانی كه شهر اورشلیم در سال 70 میلادی توسط رومیها از بین رفت، انتظار ظهور ”مسیح”؛ در بین قوم یهود افزایش می یافت. این انتظار ناشی از پاره ای از آیات تورات بود كه نوید ظهور مردی عادل در آخرالزمان را می داد و از سوی دیگر حوادث رفته بر یهود توجه آنان را به این بخش از تورات جلب می كرد. یهودیان آواره و یهودیان فلسطین در اعتقاد به مسیح تفاوتی با یكدیگر نداشتند. آنها معتقد بودند ”مردی از نسل داوود، یا از آسمان فرا خواهد آمد و نخست قوم یهود را از ستم دیگران خواهد رهانید و سپس همه اقوام را به سعادت و صلاح خواهد كشید. ولی ظهور مسیح هنگامی خواهد بود كه یهود انسانها را آماده و در خور بیند پس باید به امید ظهور مسیح منتظر، با زهد زیست. (2)
یهود اعتقادی محكم یافته بود كه روزی ناجی او خواهد آمد و به تبع نفوذ اندیشه "نژاد پرستانه”؛ و باور سختی كه به آنها احساس ”قومی برگزیده”؛ را داده بود، مسیح را تنها نجات دهنده خود می دانست. چنانکه در آثار ”دانیال نبی”؛ و دیگر آثار، سخنان بسیاری درباره مكاشفات ویژه و مختصات ناجی موعود آمده است.

اخبار رسیده از طریق تورات و دیگر انبیای بنی اسرائیل حكایت از آن می كند كه نوید دستیابی به "مدینه فاضله دینی”؛ به صورت تام و تمام به یهود داده نشده است بلكه، آنها می باید ضمن اقرار آوردن به بعثت موسی (علیه السلام) و عمل به احكام و فرمانهای او منتظر فرا رسیدن لحظه ظهور منجی شوند و با گردن نهادن به فرمان تورات، در زمره منتطران موعود قرار گیرند، نكته قابل توجه آن است كه در میان آثار آنان مشخصات كامل ناجی و مختصات عصری كه او در آن قیام خواهد كرد آمده بود، با همه ویژگی های شهر و سرزمینی كه بعد از ظهورش به وجود خواهد آمد.

2- بررسی نظریه و رفتار شناسی انتظار موعود در قوم یهود

به عقیده ویل دورانت ،«دورنمایی از این جهان نوین و ظهور مسیحا، چنانكه در آثار دانیال و دیگر نویسندگان هم سلیقه او مسطور است از بیان این معنی كه در آخر الزمان، حق تعالی جهان را دگرگون خواهد فرمود و صلحا و ابرار، از ظلمه و اشرار جدا خواهند شد. و این روزگار پر از ظلم و ... به پایان خواهد رسید» (3). در متون عهد عتیق و بشارت های پیامبران بنی اسرائیل به استعاره از شخصی خبر دادند كه برخی از آرزوهای قوم یهود در را برآورده می سازد كه جامعه یهودی از آن به عنوان منجی یاد می كردند. در سفر اعداد نیز به استعاره از طلوع ستاره ای از سلاله ی یعقوب و عصایی كه پس از برخاستن فتنه گران را هلاك خواهد ساخت، خبر داده شده است.

مسیحایی‌ که جامعه یهودی‌ انتظار می‌كشد، منجی‌ای‌ است‌ كه‌ به‌ خونخواهی‌ یهودیانی‌ كه‌ اسیر گشته‌، رنج‌ كشیده‌ و كشته‌ شده‌اند، به‌ پا می‌خیزد و آرزوی‌ دیرینه‌ی‌ جامعه‌ی‌ یهودی‌، پیامبران‌ و پادشاهانش‌ را برآورده‌ می‌سازد و دشمنان و فاسدان را هلاك می سازد. او با شمشیر خود، طعم‌ِ تلخِ‌ قهرِ خداوند را به‌ دشمنان‌ چشانیده‌ و با وقار و شكوه‌، تاج‌ پادشاهی‌ را بر سر گذاشته‌ و همگی‌ را تحت‌ فرمان ‌خود بیرون‌ می‌آورد. آن‌ تجلی‌ غرور قوم‌ یهود در مقابل‌ تمامی‌ ذلت‌ها و خفت‌های‌ كشیده‌ و شكست‌ها و امیدهای‌ به‌ یأس‌ نشسته‌ است‌. 
مستر هاکس نویسنده معروف کتاب «قاموس مقدّس»، قبل از اینکه به مساله ظهور منجی و سیر بپردازد ؛ درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش «منجی بزرگ جهانی» در میان قوم «یهود» چنین می نویسد:
«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک... مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، علی الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتی که «یحیای تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وی بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همی اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایی خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّی خواهد کرد». (4)
در متون عهد عتیق و بشارت های پیامبران بنی اسرائیل به استعاره از شخصی خبر دادند كه برخی از آرزوهای قوم یهود در را برآورده می سازد كه جامعه یهودی از آن به عنوان منجی یاد می كردند. در سفر اعداد نیز به استعاره از طلوع ستاره ای از سلاله ی یعقوب و عصایی كه پس از برخاستن فتنه گران را هلاك خواهد ساخت، خبر داده شده است 
نویسنده كتاب «قاموس كتاب مقدس» در كتاب خود از علویان، زبان به شكایت می‌گشاید كه دعوت عیسای مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعی نپنداشتند و او را با مسیح موعودی كه سلطان زمان خواهد بود و منجی واپسین و مژده‌اش را كتاب مقدسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شماری می‌كردند، مطابق نیافتند، از این رو، با او به دشمنی برخاستند، حتی وی را جنایتكار به ملت اسرائیل و تعالیمش را ضد آرمان اساسی كتاب مقدس و «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند ، ناچار به محاكمه‌اش فراخواندند و به اعدام محكومش كردند. و مسیحیان ، با این كه حضرت عیسی (علیه‌السلام) را «مسیح موعود» یهودیان دانستند، چون نسبت به پیروی او احساس ناتمامی می‌كردند، یكباره امیدشان از «زمان حال» بركنده شد، حماسة انتظار را از سرگرفته و در انتظار «مسیح» و بازگشت وی از آسمان در پایان جهان نشستند.(5)

با این همه مشهود است که این نوع دکترین انتظار در اندیشه های قوم بنی اسرائیل، حکایت از باورهای نژاد پرستانه ایست که با گوشت و خون و پوست قوم یهود در هم آمیخته و حتی منجی آخرالزمانی قوم یهود هم به ناچار حتما باید از طبقه اشراف وبزرگان بنی اسرائیل باشد.

با این که نشانه های یافته شده در تورات، با دو پیامبر وعده داده شده حضرت عیسی و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در تاریخ یهود کاملا منطبق بود ،باز هم نتوانست شعله ناسیونالیسم دینی را در یهود فرو نشانده و آنها را از عناد و لجبازی باز دارد.در نتیجه اخلال در امر تبلیغ دین راستین در قوم یهود با موانعی رو برو شد که حتی پیامبران اولوالعزم را از گزند خویش مصون نمی گذاشت. نمونه این رفتارها را می توان به خدعه ها و مانع تراشیهای مکرر در مقابل رسالت حضرت عیسی ،به قتل رساندن 70 پیامبر از بنی اسرائیل در یک شبانه روز،و دسیسه چینی برای به قتل رساندن پیامبر اسلام اشاره نمود. جالب توجه اینست که قرآن کریم قوم یهود را اولین قوم در عرصه انتظار پیامبر آخرالزمانی معرفی میکند . بنابر روایت قرآن با اینکه قوم یهود از300 سال قبل از بعثت با بررسی نمودن محدوده جغرافیایی ظهور آخرین پیامبر از صحرای سینا به سرزمین عربستان مهاجرت کرده ودر نزدیکی یثرب ساکن شده بودند، به محض اینکه مشاهده نمودند که نشانیهای پیامبر آخرالزمان در کودکی عرب و غیر اسرائیلیست از همان طفولیت نقشه قتل رسول خدا را پایه ریزی کردند که آیاتی از قرآن کریم به این مهم اشاره دارد.



پی نوشتها:

1- آشنایی با معارف قرآن تفسیر موضوعی1- قصه‌های قرآن، ص205وص206

2- تاریخ جامع ادیان- جان ناس- ص 641.

3- خورشید مغرب، محمدرضا، حكیمی، ص56.

4- قاموس کتاب مقدس- مستر هاکس- ص806 و ص219

5- مراجعه شود به قران کریم سوره بقره آیات 83-92

منتظر بازدید : 23 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


در یادداشت های قبلی، به گزیده ای از اعتقادات اقوام یهودی به اختصار پرداخته شد. در این گفتار بر آنیم تا به موضوع ادبیات آخرالزمانی مسیحی از دریچه تفکر هزراه گرایی که بخش لاینفک این دیدگاه را تشکیل می دهد، نظاره کنیم. باورهای یهودی – مسیحی به مساله آخرالزمان عموما با مفهوم هزاره گرایی به شکلی خاص تنیده شده است. توصیف آخرالزمان در الهیات مسیحی همواره با هزاره گرایی و برخی پیش گوییهای مرتبط به آن همراه بوده است. هزاره گرایی(1) یکی از باورهای آخرالزمانی و موعودگراست. که عمر جهان بشری و کره زمین را به دوره های گوناگونی تقسیم بندی می کند و پایان و شروع هر دوره را آبستن رویدادها و اتفاقاتی خاص و جهانشمول می داند. مساله هزاره گرایی از این باور حکایت می کند که عمر جهان بر هزاره های مختلفی تقسیم می شود و در هزاره پایانی، ظهور منجی(2) که از جمله پیشگوئی های میراث قدیمی ادیان است، اتفاق می افتد. پژوهشگران دریافته اند که هزاره گرایی تقریبا در همه فرهنگ های دینی و اجتماعی جهان یافت می شود. برخی از مسلمانان نیز تصور کرده اند که هزاره گرایی به عنوان یک اصل بی بدیل و حتمی الوقوع در اسلام وجود داشته و درباره چگونگی آن حدس و گمانهای مختلفی زده اند.

نمونه هایی از این عقیده را می توان در باور برخی از مسلمانان جستجو کرد. چرا که بعد از رحلت پیامبر اسلام، جریان های منحرف سیاسی، فقر فرهنگی، و عوام زدگی موجود در امت اسلامی، فرصتی را ایجاد کرد تا علمای یهود و نصاری دین مبین را مورد هجوم قرار داده و برخی از باورهای انگاشته شده در دین یهود و مسیح را در ساختار اعتقادی مسلمانان وارد کنند.

از این رو عده ای از مسلمانان بر این باور بودند که عمر جهان 6000 سال بوده و پیامبر اسلام در میانه هزاره ششم برانگیخته شده است. عده ای دیگر بر این باور بودند که عمر جهان 7000 سال است و رسول خدا، در آغاز هزاره هفتم مبعوث شده که در این صورت عمر اسلام 1000 سال خواهد بود.(3)

از اواخر قرن نهم هجری نیز این باور میان گروهی از مسلمانان پیدا شده بود که بدن حضرت رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، تنها 1000 سال در قبر می ماند و نشانه های قیامت و قیام منجی، و ظهور دجال در قرن دهم خواهد بود. جلال الدین سیوطی، دانشمند بزرگ اهل سنت (متوفای 930 ق.) که شاهد گسترش این گرایش بوده، نادرستی آن را در رساله ای به نام «الکشف عن مجاوزة هذه الامة الالف » اثبات کرده است.(4)
مساله هزاره گرایی از این باور حکایت می کند که عمر جهان بر هزاره های مختلفی تقسیم می شود و در هزاره پایانی، ظهور منجی (2)که از جمله پیشگوئیها ی میراث قدیمی ادیان است ،اتفاق می افتد

اندیشه هزاره گرایی درمسیحیت در ابتدا به منزلة عرفان یهودیت ظاهر شد و با اعتقاد به ظهور موعود پدید آمد. در واقع، اندیشة انتظار ماشیح یا همان مسیحای یهود زیربنای مسیحیت شد.

در این راستا برخی از كتاب‏های مكاشفه یهودیان که به نوعی به مساله هزاره گرایی اشاره دارد، تحریف، و با آرمان‏های مسیحیان هماهنگ شد. آنان كتاب‏های مكاشفة تازه‏ای نیز نوشتند. انتظار و شوق بازگشت مسیح در بخش‏هایی از عهد جدید مانند رسالة اول و دوم به تسّالونیكیان و مكاشفة یوحنا بیشتر منعكس شده است و مسیحیان به كتاب مكاشفه یوحنّا در پایان عهد جدید بسیار اهمیت می‌دهند. برخی از رساله‏های عهد جدید مانند رساله اول و دوم به‌تیموتاؤس، رساله به تیطس و رساله‏های پطرس به تشكیل جامعة مسیحی و زندگی در این جهان اهتمام دارند.

به عقیدة مسیحیان، رستاخیز عیسی و بازگشت نهایی وی به جهان برای پایه‌گذاری پادشاهی خدا بر زمین، دنباله تحقّق پیشگویی های مربوط به رنج كشیدن او بود. بر این اساس، بخشی از پیشگوییها در زمان آن پیامبر الهی تحقّق یافت؛ ولی تحقّق كامل آرمان مسیحایی در آخرالزمان خواهد بود. چنانکه بر این باورند که از حضرت عیسی نقل شده که: «پسر انسان خواهد آمد، در جلال پدر خویش به اتفاق ملائكه خود، و در آن وقت هركس را موافق اعمالش جزا خواهد داد. هر آینه به شما می گویم كه بعضی در اینجا حاضرند كه تا پسر انسان را نبینند كه در ملكوت خود می آید، ذائقة موت را نخواهند چشید».(5)

از رویدادهای مهم آخرالزمان در ادبیات مسیحی، ظهور جنگ فرشتگان با اژدهای بزرگ یعنی شیطان و راندن او از بارگاه کبریایی و فروافتادنش بر زمین و ناکارشدن اوست. این بند کشیدن و درماندگی ابلیس هزار سال به درازا می کشد. پس از هزار سال ابلیس رها می شود تا یاجوج و ماجوج را گمراه کند و از آن پس به دریاچه کبریت و آتش افکنده خواهد شد و تا ابد عذاب خواهد کشید.(6 و7)

این باور که گویای ظهور محسوس شیطان در آخرالزمان و سیطره وی بر عالم می باشد قریب به دو هزار سال است که فکر بشر را به خود مشغول کرده است و گمانه زنیهای بسیاری را ایجاد نموده است، طوری که این باور تا کنون در شکل گیری نظریه ها، گروهها، داستانها و فیلمها نقش اساسی داشته است.
عده ای از مسلمانان بر این باور وبودند که عمر جهان 6000 سال بوده و پیامبر اسلام در میانه هزاره ششم برانگیخته شده است. عده ای دیگر بر این باور بودند که عمر جهان 7000 سال است و رسول خدا، در آغاز هزاره هفتم مبعوث شده که در این صورت عمر اسلام 1000 سال خواهد بود

دوران جدید حکومت مسیح نیز بر مبنای عهد جدید یا تفسیرهای آن ، متفاوت است و به طور کلی از چهل سال کمتر و از هفت هزار سال بیشتر نیست. برخی تفسیرها از این مدت به ابهام یاد کرده اند و مدت آن را برابر آفرینش جهان تا ظهور، از طوفان نوح تا ظهور و یا به اندازه عمر سه نسل دانسته اند و بنا بر یک پندار ، این دوران تنها یک دوران انتقالی میان زندگی این جهان و رستاخیز است.عهد جدید این دوره را ظاهرا هزار سال می داند:

«و آنانی را که وحش و صورتش را پرستش نکردند، و نشان او را بر پیشانی و دست خود نپذیرفتند که زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند.» (8)

«پس عیسی از هیكل بیرون شده، برفت و شاگردانش پیش آمدند تا عمارت های هیكل را بدو نشان دهند. عیسی ایشان را گفت: آیا همه این چیزها را نمی بینید؟ هر آینه به شما می گویم: در اینجا سنگی بر سنگی گذارده نخواهد شد كه به زیر افكنده نشود و چون به كوه زیتون نشسته بود، شاگردانش در خلوت نزد وی آمده، گفتند: به ما بگو كه این امور كی واقع می شود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چیست؟ عیسی در جواب ایشان گفت: زنهار كسی شما را گمراه نكند؛ از آن رو كه بسا به نام من آمده، خواهند گفت كه من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند كرد و جنگ ها و اخبار جنگ ها را خواهید شنید؛ زنهار مضطرب نشوید؛ زیرا كه وقوع این همه لازم است، لیكن انتها هنوز نیست؛ زیرا قومی با قومی و مملكتی با مملكتی مقاومت خواهند نمود و قحطی ها و وباها و زلزله ها در جای ها پدید آید؛ اما همه اینها آغاز درد است.» (9)

در نتیجه این باورداشت ودیدگاه افراط گونه به آن ،که از واهمه مصیبتها و دشواریهای آخرالزمان و آموزه های کتابهای عهد قدیم و مکتب یهود ،سرچشمه می گیرد،برخی از مسیحیان را بر آن داشته تا با تطبیق شرایط و یا به نوعی تولید شرایط جدید،زمینه ظهور منجی را هر چه زودتر فراهم سازند. بارزترین این گروهها در طول تاریخ مسیحیت پروتستانها ( مسیحیان صهیونیزم) ،ایوانجلیستها( افراطیون مسیحی) و پیوریتانهای مسیحی بودند که بر اساس باورهای یهودی- مسیحی و بهانه بستر سازی برای ظهور منجی ،فجایع و جنایات زیادی را از خود در دل تاریخ به جای گذاشته اند.



پی نوشت:

1- Mellennialsim

2- Saviuor

3- المقدمة ابن خلدون، ص 413

4- رساله الحاوی للفتاوی . جلال الدین سیوطی

5- انجیل متی 16: 27-28

6- مکاشفه یوحنا،باب12،آیه7تا12

7- مکاشفه یوحنا،باب20،آیه1تا3وآیه7تا11

8- مکاشفه یوحنا،باب20،آیه4

9- انجیل متّی 11:11ـ14، 17: 11ـ

منتظر بازدید : 7 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


یکی از مسائلی که اصول تفکر هزاره گرایی را در فرهنگ مسیحیت شکل می دهد، و جامعه مسیحی را نسبت به آنچه در پایان تاریخ اتفاق خواهد افتاد، دچار نگرانی و اضطراب می کند، ظهور و بروز آسیب هایی است که در آن دوران جامعه انسانی را احاطه نموده و جلوه گری آرمانهای الهی و ارزشهای بشری را در نظرگاه انسان بی معنا و پوچ می داند. دامنه این آسیبها نه تنها بافت فکری و اندیشه بشری را تحت الشعاع قرار می دهد، بلکه در معیار عمل و رفتار انسانی تاثیری مستقیم داشته و ملاکهای اخلاق فردی و رفتار اجتماعی انسانها را نیز در یک کنش فعال، از هر گونه گرایش توحیدی و الهی دور می کند و لذت پرستی(هدونیسم) را به عنوان تنها معیار رفتار و عمل سرلوحه تصمیم گیری های انسانی قرار می دهد. برای همین است که تمامی ادیان الهی با دغدغه هایی اصیل و مقدس که در میراث مکتوب و شفاهی خود به جای گذاشته اند، در پی آنند که انسانهای آخرالزمانی را نسبت به ماهیت و دامنه این آسیبها آگاه نموده و او را در این مورد انذار دهند.

مسیحیت نیز به عنوان یکی از ادیان ابراهیمی توجه وافری به رویدادهای آخرالزمانی دارد و با ابراز نگرانی از آنچه در عصر نزدیک به پایان دوران اتفاق می افتد، به توصیف آسیب های رفتاری انسانهای آن زمان می پردازد:

«مردم پیش از ظهور، آزمند و خودپرست، بی مهر و بددل، بی دین و دور از صفات انسانی خواهند بود. فریب شیطان را خواهند خورد و از راه حق منحرف خواهند شد. ریاکاری ، منع ازدواج و احتراز از خوردن خوراکهای مجاز رواج خواهد یافت».(1)
بر این اساس آشوب و ناامنی در جهان فراگیر شده و ستمكارانی ظاهر می شوند. و جنگ های خونینی میان فرزندان انسان به وقوع می پیوندد.

«پس چون مكروه ویرانی را كه به زبان دانیال نبی گفته شده است،‌ در مقام مقدس برپا شده بینید، هر كه خواند، دریافت كند؛ آنگاه هر كه در یهودیه باشد، به كوهستان بگریزد و هر كه بر بام باشد، به جهت برداشتن چیزی از خانه به زیر نیاید و هر كه در مزرعه است، به جهت برداشتن رخت خود برنگردد؛ لیكن وای بر آبستنان و شیردهندگان در آن ایام. پس دعا كنید فرار شما در زمستان یا در سبت(شنبه) نشود؛ زیرا كه در آن زمان چنان مصیبت عظیمی ظاهر می شود كه از ابتدای عالم تاكنون نشده و نخواهد شد، و اگر آن ایام كوتاه نشدی، هیچ بشری نجات نیافتی؛ لیكن به خاطر برگزیدگان، آن روزها كوتاه خواهد شد.»( 2)

«و فوراَ بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب تاریك گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت های افلاك متزلزل گردند.»( 3)
مسیحیت نیز به عنوان یکی از ادیان ابراهیمی توجه وافری به رویدادهای آخرالزمانی دارد و با ابراز نگرانی از آنچه در عصر نزدیک به پایان دوران اتفاق می افتد، به توصیف آسیب های رفتاری انسانهای آن زمان می پردازد

پیشگوئی های دین مسیح پس از ذکر پاره ای از علائم به اندرزهایی اشاره دارد که می توان از آن به عنوان توصیه های آخرالزمانی یاد کرد. در بخش عمده ای از این اندرزها نکته هایی به انسان گوشزد می شود تا او را از آسیب ها و فتنه های پایان دوران رهایی بخشیده و زندگی و رفتار او را در فرآیندی اعتقادی به نام انتظار منجی قرار دهد. چنانکه در انجیل لوقا آمده است:

«پس خود را حفظ کنید. مبادا دل ها از پرخوری و مستی و اندیشه های دنیوی سنگین گردد و آن روز ناگهان بر شما آید زیرا که مثل دامی بر جمیع سکنه روی زمین خواهد آمد پس در هر وقت دعا کرده بیدار باشید تا شایسته آن شوید که از جمیع چیزهایی که به وقوع خواهد پیوست نجات یابید و در ظهور پسر انسان بایستید.»(4) با اینکه برای ظهور منجی به برهه خاصی از زمان اشاره نشده، اما به نشانه هایی مبهم اشاره شده که این نشانه ها را می توان تحت چند عنوان خلاصه کرد: ظهور هنگام رقابت دولت ها و جنگ آنان با یکدیگر خواهد بود.

«پیش از ظهور پسر انسان، دجال(مسیح دروغین) ادعای نجات بخشی خواهد کرد. پیدا شدن نشانه های مشخصی در آفتاب و ماه وستارگان، خرابی اورشلیم و بروز تنگی و حیرت برای امتها نیز از علائم ظهور است. ای بچه ها این ساعت آخر است و چنانکه شنیده ایدکه دجال می آید.الحال هم دجالان بسیار ظاهر شده اند و از این می دانیم که ساعت آخر است ... دروغگو کیست؟ جز آنکه مسیح بودن عیسی را انکار کند. آن دجال است که پدر و پسر را انکار می نماید.»(5)

بر اساس متون مسیحی آستانه قیام منجی و نبرد با دجال با حوادثی همراه است که حکایت از برافروخته شدن آتش جنگ و وقوع جنایات هولناکی می کند که این وضع نابسامان فقط با قیام منجی به سرانجام صلح و آرامش می رسد:


«... وای بر آبستنان و شیردهندگان در آن ایام، زیرا تنگی سخت بر روی زمین و غضب بر این قوم حادث خواهد شد و بدون شمشیر خواهند افتاد و در میان جمیع امت ها به اسیری خواهند رفت و اورشلیم پایمال امت ها خواهد شد تا زمان‌های امت ها به انجام رسد، و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و در زمین تنگی و حیرت از برای امت ها روی خواهد نمود. به سبب شوریدن دریا و امواجش، دل‌های مردم ضعف خواهد کرد. از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می‌شود، زیرا اقوات آسمان متزلزل خواهد شد و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده با قوت و جلال عظیم می آید.»(6)

در جهانی چنین آلوده به بدی، فقط شوق انتظار و بارقه های امید است که پیروان راستین مسیح را در مقابل سختی ها و مشکلات مقاوم می سازد. هر که تا به انتها صبر کند، نجات یابد.(7) «زیرا که شما را صبر لازم است تا اراده خداوند را به جا آورده و وعده را بیابید زیرا که بعد از اندک زمانی آن آینده خواهد آمد و تاخیر نخواهد نمود.»(8)

یکی دیگر از انگاره های آخرالزمانی در عهد جدید، توصیفی است که از رستاخیز می شود و با آنچه پس از نزول مجدد مسیح روی می دهد، دارای پیوستگی و ارتباط است. «مسیح با صدوچهل و چهار هزار نفر از یاران خویش بر زمین فرود می آید؛ اینان یاران پاکی هستند که به نور خدایی پیوسته اند و زبان به دروغ نیالوده و سایه وار فرستاده خدا را پیروی می کنند.»(9)

«جهان پایانی بر پایه اوصاف پراکنده ای که از آن یاد شده، جهانی است بی مرگ، بی غم و رنج، بی درد و ماتم ، و جاوید. خدای بزرگ هر که را که تشنه است از آب حیات سرمدی سیراب می سازد و همه نابکاران و دروغگویان را نابود می کند. جهان پر است از آب و میوه و آدمیان خدا را می پرستند، همیشه روز است و حکومت با فرمانروای توانایی است که فرمانرواییش بر دوام است» (10)

بر اساس پیش بینی انجیل، ظهور مسیح و قیام او تاریخ و روز و ساعت مشخصی و جود ندارد و جز خدا هیچ کس از تاریخ آن با خبر نیست:

اما از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد حتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس.(11)
پیشگوئیهای دین مسیح پس از ذکر پاره ای از علائم به اندرزهایی اشاره دارد که می توان از آن به عنوان توصیه های آخرالزمانی یاد کرد. در بخش عمده ای از این اندرزها نکته هایی به انسان گوشزد می شود تا او را از آسیب ها و فتنه های پایان دوران رهایی بخشیده و زندگی و رفتار او را در فرآیندی اعتقادی به نام انتظار منجی قرار دهد

در انجیل لوقا ظهور مسیح همچون آمدن ملکوت خدا توصیف شده است: «و چون فریسیان از او (مسیح) پرسیدند ملکوت خدا کی می آید؟ او در جواب ایشان گفت ملکوت خدا با مراقبت نمی آید و نخواهند گفت در فلان یا فلان جاست ... زیرا چون برق که از یک جانب زیر آسمان لامع شده تا جانب دیگر زیر آسمان می درخشد، پسر انسان در یوم خود چنین خواهد بود.»(12) «او درست در ساعتی می رسد که گمان برده نمی شود. پس چون او ناگهان و بی خبر از راه رسد، بر بندگان راستکار و نیک کردار است که هر لحظه منتظر او باشند: لهذا شما نیز منتظر باشید زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان می‌آید».(13)

دوران جدید حکومت مسیح بر مبنای عهد جدید یا تفسیرهای آن، متفاوت است و به طور کلی از چهل سال کمتر و از هفت هزار سال بیشتر نیست. برخی تفسیرها از این مدت به ابهام یاد کرده اند و مدت آن را برابر آفرینش جهان تا ظهور ، از طوفان نوح تا ظهور و یا به اندازه عمر سه نسل دانسته اند و بنا بر یک پندار ، این دوران تنها یک دوران انتقالی میان زندگی این جهان و رستاخیز است. عهد جدید این دوره را ظاهرا هزار سال می‌داند:

«و آنانی را که وحش و صورتش را پرستش نکردند، و نشان او را بر پیشانی و دست خود نپذیرفتند که زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند.»(14)

مجموع آنچه که در این گفتار مختصر تقدیم شد گویای دو روی سکه از اتفاقات آخرالزمانی است که در نتیجه روند تکاملی تاریخ و فراز و و فرودهای تاریخی به دست می آید. روی اول آن التهاب، آشوب و هرج و مرجی است که به واسطه خدا فراموشی و خویشتن انگاری غیر دینی دامنگیر انسانها شده و موجب افول ارزشهای انسانی و الهی در مقیاسی فراگیر و گسترده می شود. از سویی دیگر ملالت و وازدگی فطری، انسانها را به سمت معیارها و ساختارهای ارزشی و الهی سوق داده و همین وازدگی از شرایط موجود و انگیزش الهی به سوی آرمانها و زندگی مطلوب انسانی، جامعه را در آستانه پذیرش منجی و اشتیاق مجدد در احیاء ارزشهای الهی و انسانی می کند. این دیدگاه با همه نقایصی که برگرفته از میراث مکتوب مسیحی است، نشانگر شرایط دو گانه و گاملا متمایزی است که در آخرالزمان در دو بخش قبل از ظهور منجی و بعد از ظهور او فراگیر می شود که هر یک از این شرایط بازخوردهای گوناگونی را در جامعه انسانی رقم خواهد زد.



پی نوشت:

1- رساله اول پولس به تیموتائوس،باب4،آیه1تا4/رساله دوم پولس به تیموتائوس، باب سوم

2- انجیل متی 24: 15ـ 22

3- انجیل متی 24: 29

4- انجیل لوقا،باب21،آیه34تا38

5- رساله اول یوحنا،باب2،آیات18و22و23

6- انجیل لوقا،باب21،آیه23تا28

7- انجیل متی،باب24،آیه14

8- رساله به عبریان،باب10،آیه36

9- مکاشفه یوحنا،باب14،آیه1تا6

10-مکاشفه یوحنا،باب21،آیات4و7و8

11- انجیل متی،باب24،آیه36

12- انجیل لوقا،باب17،آیه20تا25

13- انجیل متی،باب24،آیه44

14-مکاشفه یوحنا،باب20،آیه

منتظر بازدید : 10 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

امام سجاد علیه السلام:

هر کس در زمان غیبت قائم ما علیه السلام بر ولایت ما استوار باشد، خداوند پاداش هزار شهید مثل شهدای بدر و احد به او عنایت خواهد کرد

منتظر بازدید : 9 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


بدون شک در پس هر حادثه‌ای در عالم خلقت‌، اسرار و عللی نهفته است‌. در این میان‌مسئله‌ی غیبت امام‌عصر«ارواحنافداه‌» نیز از حوادث مهمی است که دارای اسرار و علل مختلفی‌می‌باشد. 

رسول اکرم و امامان معصوم«علیهم‌السّلام‌» این اسرار و علل را بهتر از هر کسی دیگری‌برای ما بیان نموده‌اند.با بررسی روایات معصومین«علیهم‌السّلام‌»، می‌بینیم آن بزرگواران برای مسئله غیبت‌امام‌ عصر«ارواحنافداه‌» اسرار و علل گوناگونی را عنوان نموده‌اند که از آن جمله می‌توان به این موارداشاره کرد: ترس حضرت از دشمنان‌، ترس حضرت از کشته شدن(1)، باقی نماندن بیعت کافران برگردن حضرت(2)، اعمال ناپسند شیعیان‌(3)، امتحان مردم‌(4)، جداشدن افراد خوب از بد(5)، پیداکردن‌اعتقاد صحیح‌(6)، استحکام در دین‌(7) و برطرف شدن صفات رذیله از روح‌(8)، البته بعضی ازروایات هم علت غیبت را پنهان و پوشیده می‌دانند که تا بعد از ظهور آن حضرت منکشف‌نخواهد شد.با دقت بیشتر در علل مذکور می‌توان این علل را در دو علت کلی خلاصه کرد: علت اول‌: هواهای نفسانی مردم علت دوم‌: تربیت الهی

علت اول‌ هواهای نفسانی مردم‌
علت مذکور در واقع عامل اولیه واصلی غیبت امام عصر«ارواحنافداه‌» می‌باشد، و از همان‌ ابتدای خلقت باعث شد تا شیطان بر حضرت آدم سجده نکند و جرم‌، جنایت و فساد و کشتار درزمین شیوع پیدا کند، انبیای الهی مظلوم و مطرود واقع شوند، ائمه اطهار«علیهم‌السّلام‌» خانه‌نشین‌گردند و حقشان غصب شود و یکی پس از دیگری مظلومانه به شهادت رسند و همچنین درنهایت امام عصر«ارواحنافداه‌» نتوانند به‌طور معمولی بین مردم زندگی نمایند و سرانجام موجب تحقق‌مسئله غیبت شد. به راستی در دنیا وقتی وجود امامی که معصوم‌، مقتدر و عالم به حقایق عالمهستی است برای منافع شخصی و خواسته‌های نفسانی و جاهلانه عده‌ّای مضر باشد آن دنیا یاجای امام معصوم است و یا جای هواهای نفسانی این عده از مردم‌.
این عامل یعنی هواهای نفسانی مردم همچنان بر وضعیت کنونی زمین حکمفرماست ودلیل وجود آن ادامه‌ی غیبت امام‌زمان«علیه‌السّلام‌» و متحقق نشدن ظهور حضرتش می‌باشد. البته‌غیبت کبری برای افراد صاحب بصیرت مصیبتی بسیار بزرگ است‌، آنچنان که امام‌صادق‌«علیه‌السّلام‌» نیز این واقعه یعنی غیبت امام عصر«ارواحنافداه‌» را مصیبت می‌دانند.(9)از سوی دیگر می‌بینیم حضرت ولی‌عصر«ارواحنافداه‌» در پاسخ به سؤالی که در مورد غیبت‌می‌شود این آیه شریفه را تلاوت می‌فرمایند: «لاتَسئَلوُا عَن‌ْ أَشیاء ا¤ن تُبْدَ لَکُم تَسُؤْکُم»(10). (از چیزهایی‌سؤال نکنید که اگر برای شما روشن گردد، بدتان بیاید و ناراحت شوید.) چرا که اگر مستقیماً هواهای‌نفسانی را به رخ ما بکشند و آن را علت اصلی غیبت امام زمان‌»علیه‌السّلام‌» بدانند ما بدمان می‌آیدو ناراحت می‌شویم و حال آنکه حقیقت است‌.همچنین عللی مانند ترس حضرت از دشمنان‌، ترس حضرت از کشته شدن (و عدم تحقق‌وعده الهی‌)، باقی نماندن بیعت کافران برگردن حضرت‌، اعمال ناپسند شیعیان‌، حب دنیا و حبریاست‌، همگی تحت عنوان «هواهای نفسانی‌» قرار می‌گیرند.

علت دوم‌ تربیت (11)
این علت در واقع انعکاس همان علت سابق است با این تفاوت که علت قبلی از جانبمردم است و این علت از جانب خدای حکیم می‌باشد. به عبارت دیگر خواست اولیه و برنامه‌ی‌اولیه خدای تعالی‌، غیبت امام زمان«علیه‌السّلام‌» نبود اما هواهای نفسانی باعث شد که خدای‌تعالی به خاطر تربیت ما مردم‌، برنامه غیبت امام عصر«ارواحنافداه‌» را به عنوان برنامه تربیتی به‌ مرحله‌ی اجرا گذارد. همچنانکه پدر مهربان وقتی کودک خود را قدردان نعمتی نمی‌داند و یقین‌دارد که اگر گوهری گرانبها را به دست او دهد، وی به خاطر بازی‌های بچه‌گانه و جاهلانه خود، آن‌را ضایع خواهد کرد و نهایتاً هم از دست خواهد داد، موقّتاً این گوهر را از کودک می‌گیرد تا به‌حدّی از رشد فکری برسد و ارزش این گوهر را بداند. بنابراین خدای تعالی هم نعمت حضور امام‌زمان«علیه‌السّلام‌» را از مردم گرفت و ایشان را غائب فرمود لذا تربیت در واقع برای برطرف شدن‌هواهای نفسانی است‌. عللی همچون صبر، ایمان به غیب‌، استحکام در دین و ایمان‌، تمسک به دین‌، ایجادمحبت نسبت به اهل بیت‌«علیهم‌السّلام‌» و بغض نسبت به دشمنانشان در دل‌، جدا شدن افرادخوب از بد پیدا کردن اعتقاد صحیح و رفع صفات رذیله‌، همگی تحت همین عنوان تربیت قرارمی‌گیرند. لذا برای افرادی که خود را تحت تربیت قرار می‌دهند، فواید ارزشمندی در نظر گرفته‌شده است آنچنانکه امام سجاد صلوات‌الله‌علیه می‌فرمایند: افرادی که در زمان غیبت کبری خود رابسازند بهترین افراد همه زمان‌ها می‌باشند.(12)

*غیبت خواست خدا است اما خدا آن را دوست ندارد*

تفاوت محبوبیت چیزی نزد خداوند با تعلق خواست خداوند به آن چیز لازم به تذکر است که درست است علت دوم غیبت یعنی تربیت از جانب خدای تعالی‌است و نوعی مصلحت شمرده می‌شود اما این بدان معنا نیست که بگوییم آنچه باعث این تصمیم‌و این مصلحت الهی شده است ـ یعنی علت اول که هواهای نفسانی بود ـ خوب و مورد پسندخدای تعالی بوده است‌. غیبت امام زمان‌«ارواحنافداه‌» خواست خداست اما محبوب خدا نیست‌،خدای تعالی هرگز غیبت را دوست نداشته و دوست ندارد اما به خاطر غفلت‌ها و هواهای‌نفسانی مردم آن را خواسته است‌. زیرا بین خواست خدا و آنچه خدا دوست دارد فرق است و این‌طور نیست که هر چه خدا خواسته باشد و مشیتش بر آن تعلق گرفته باشد، آن را دوست هم داشته‌باشد. چه بسا اموری که خدا آنها را دوست ندارد اما ـ روی مصالحی ـ خواست و مشیتش به آن‌تعلق گرفته است‌. همچنانکه در باره حضرت سیدالشهداء«علیه‌السّلام‌» آمده است‌:«ان‌ّ اللّه شاء أن یراک‌َ قتیلاً»(13) تحقیقاً خدای تعالی می‌خواهد که تو را کشته ببیند.اما آیا این به این معناست که خدا دوست دارد تو را کشته ببیند؟! مسلّماً هرگز. در غیر این صورت‌باید قاتلین سیدالشهداء را تمجید کرد زیرا آنها امر مستحبی را انجام داده‌اند!! بنابراین خواست‌خدا(شاء) با آنچه خدا دوست دارد (یحب‌ُّ) دو امر جدا و متفاوت می‌باشد.

اسرار پنهانی
بنابراین علت اصلی غیبت امام عصر «ارواحنافداه‌» هواهای نفسانی و غفلت مردم نسبت به آن‌حضرت می‌باشد و در مرحله‌ی بعدی تربیت و رشد معنوی است‌. البته علل دیگری نیز برای مسئله غیبت ممکن است وجود داشته باشد که بعد از ظهورحضرت ولی‌عصر«ارواحنافداه‌» روشن می‌گردد. چنانچه امام صادق صلوات‌الله‌ علیه می‌فرمایند: تحقیقاً برای صاحب این امر غیبتی است که چاره‌ای از آن نیست هر باطلی در آن به شک‌می‌افتد. راوی عرض می‌کند: فدایت شوم‌. چرا؟حضرت می‌فرمایند: به خاطر مسئله‌ای که به ما اذن داده نشده آن را برای شما آشکار کنیم‌.راوی عرض می‌کند: پس چه حکمتی در غیبت آن حضرت می‌باشد؟ حضرت می‌فرمایند: حکمتی که در غیبت آن حضرت می‌باشد همان حکمتی است که درغیبت‌های حجت‌های خدای تعالی در گذشته بود. حکمت غیبت آن حضرت هم آشکار نمی‌گردد مگربعد از ظهور ایشان‌.(14)

پی نوشتها
1 - بحارالانوار، ج 52، ص 90.
2 - بحارالانوار، ج 52، ص 96.
3 - بحارالانوار، ج 53، ص 321.
4 - بحارالانوار، ج 52، ص 13.
5 - بحارالانوار، ج 52، صص 111 و 112.
6 - کمال‌الدین و تمام‌النعمة‌، دارالکتب الاسلامیه‌، قم 1395 ه¨.ق‌، ج 1، ص 302.
7 - بحارالانوار، ج 51، ص 145.
8 - بحارالانوار، ج 52، ص 113.
9 - بحارالانوار، ج 51، ص 219.
10 - بحارالانوار، ج 78، 380.
11 - بحارالانوار، ج 2، ص 6، ح 11 و 12.
12 - کمال‌الدین و تمام‌النعمة‌، مؤسسه نشر اسلامی‌، قم 1416 ه¨.ق‌، ص 320، س 9.
13 - بحارالانوار،ج 44، ص 364.
14 - بحارالانوار،ج 52، ص 91.

منبع : مطالعات شیعه شناسی


منتظر بازدید : 9 دوشنبه 09 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

در مدّت دویست وپنجاه وپنج سال، صدها روایت از پیامبر خاتم (ص) واهل بیت معصوم علیهم السلام او به سمع شیعیان وعموم مسلمان درباره ى مهدی (عج) رسیده ودر متون کتاب های حدیث، از شیعه وغیر شیعه، ثبت شده است.


طبق استقراء ، چهار صد روایت از پیامبر، از طرق اهل سنّت، وشش هزار روایت، از طریق شیعه وغیر شیعه، درباره ى حضرت مهدی (عج) به ما رسیده است.(1)

در حدود هفتاد روایت از پیامبر(ص) واهل بیت علیهم السلام به فلسفه و غیبت امام مهدی (عج) وطولانی بودن غیبت او، به طور صریح یا به اشاره، همراه با تعلیل وتحلیل، پرداخته است.

اینک، به برخی از روایات در زمینه ى اسباب وفلسفه ى غیبت، اشاره می کنیم:

1- زراره، از امام باقرعلیه السلام روایت کرده است که امام فرمودند: (به درستی که برای حضرت قائم (عج) غیبتی قبل از ظهور او خواهد بود). زراره عرض می کند: (چرا؟). امام می فرماید: (می ترسد).(2)

2- امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه ای که سنّت های الهی را در تحوّلات اجتماعی امّت ها یادآوری کرده، به برخی اسباب غیبت وسرگردانی آینده ى مردم اشاره کرده، نقل می فرماید:

«به درستی که بر سلطنت کسی که به گمراهی دعوت کننده است، جمع شده اید و باطل را زنده کرده اید وحق را پشت سر نهاده اید واز نزدیک ترین فرد به رسول خدا، از بدریّون، بریده، وبه دورترین فردی که از جنگ افروزان بر ضد رسول خدا بوده، وصلت کرده اید واز او پیروی می کنید.» (3)

و در همین خطبه نیز چنین فرموده اند:

«آن چه را که به شما قدس وعظمت می دهد، رها کردید، وچراغ های (هدایت) خود را خاموش کردید، وهدایت (و افسار) خود را به دست کسانی سپردید که هیچ گونه شنوایی وبصیرت ودانایی برای خود و شما ندارد ومالک امر خویشتن نبوده. هر آینه، اگر کارهای خود را به هم واگذار نمی کردید وضعف نشان نمی دادید واز یاری حق، صرف نظر نمی کردید ودر تضعیف وتوهین باطل سُستی نمی کردید، کسانی که مانند شما نبودند، بر شما مسلّط نمی شدند وچیره نمی گشتند، واطاعت وفرمان برداری از فرمانروایان به حق را زیر پا قرار نمی دادند... همان طور که بنی اسراییل در عهد موسی، گم گشته شدند، شما نیز همانند آنان گم شده اید وسرگردان گشته اید... »(4)
به درستی که برای صاحب این امر، غیبتی حتمی است که هر انسان ناخالص واهل باطل، در آن شک خواهد کرد. گفتم: (چرا؟ فدایت گردم!). فرمود: (به سبب امری که اجازه ى کشف آن برای شما، به ما داده نشده است). پرسیدم: (پس حکمت غیبت چیست؟). فرمود: (همان حکمتی که غیبت های سایر انبیا دارا بود. به درستی که حکمت آن، کشف نخواهد شد، مگر پس از ظهور او، همان طور که حکمت کار خضر علیه السلام برای موسی روشن نشد، مگر زمانی که از هم جدا شدند

رها کردن چراغ های هدایت الهی وپیروی از مدّعیان دروغین هدایت، که ستمگران ودژخیمان باشند، هر دو، دو روی یک سکه هستند که نتیجه ای جز سرگردانی واز دست دادن مشعل های فروزان هدایت الهی که بسیار پرفروغ اند وراه را از چاه نشان می دهند و بشریّت را از ظلمت ها به سوی نور هدایت می کنند، نخواهد داشت.

3- مفضّل فرزند عمر، از امام صادق علیه السلام چنین روایت کرده است:

«بدانید که زمین، از حجتّی برای خدا، خالی نمی ماند، ولی خداوند او را از چشمان خلق خود دور نگه می دارد، آن هم به خاطر ستم آنان واسراف شان بر خودشان... »(5)

4- از امام سجادعلیه السلام نیز درباره ى غیبت طولانی امام مهدی (عج) چنین روایت شده است:

«پس دوران آن غیبت، طولانی می شود تا این که بیش تر کسانی که به این امر معتقد بودند (و ادّعای ولایت ما را داشتند) بر می گردند و بر این امر، کسی پایدار نمی ماند، مگر کسی که یقین او محکم ومعرفت او صحیح باشد ودر درون خود هیچ گونه مشکلی نسبت به قضاوت های ما ودستورهای ما اهل بیت نداشته باشد وبه طور کامل تسلیم ما باشد.» (6)

5- از امام صادق علیه السلام از امیرمؤمنان علی علیه السلام چنین آمده است:

« به درستی که از آنان، پنهان خواهد شد وغیبت خواهد کرد تا گمراهان آشکار گردند تا جایی که بی خردان بگویند: (خدا را در آل محمد حاجتی نیست!.» (7)


6- در روایتی، حسن فرزند محبوب، فرزند ابراهیم کرخی، از امام صادق علیه السلام می پرسد که (حضرت علی علیه السلام با همه ى توان مندی هایی که داشت، چه گونه دیگران بر او چیره شدند وچنین اجازه ای به آنان داد، در حالی که می توانست در برابر آنان بایستد؟). امام صادق علیه السلام پاسخ می دهد که آیه ای در کتاب خدا مانع او شد. سپس امام، پس از تلاوت آیه ى (لو تزیّلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم.). فرمودند:

به درستی که برای خدای عزّوجل، ودیعت هایی مؤمن در نسل های آینده ى کافران وجود دارد، وعلی علیه السلام آن پدران کافر را به خاطر آن ودیعت های با ایمان، به قتل نرساند. وهمچنین است قائم ما اهل البیت، ظاهر نمی شود مگر آن که ودایع الهی، آشکار شوند وبه دنیا بیایند.(8)

7- عبدالعظیم حسنی از امام جوادعلیه السلام و او از امیرالمؤمنین علیه السلام چنین نقل کرده است:

« به درستی که قائم از ما - هر گاه قیام کند - بیعت هیچ کس را برگردن نداشته باشد ومدیون هیچ کس نباشد. به همین دلیل، تولّد او پنهان می شود وشخص او غایب می گردد. » (9)

8- امام صادق علیه السلام درباره ى جریان سنّت‌های انبیای گذشته در مورد حضرت مهدی علیه‌السلام چنین فرموده است:

«به درستی که خدای عزّوجلّ، از ظهور می پرهیزد مگر این که، جاری کند سنّت انبیا را در غیبت هایشان، در مورد حضرت مهدی (عج) ای سدیر! حتماً باید تمام مدّت غیبت های انبیا را سپری کند. » (10)
رها کردن چراغ های هدایت الهی وپیروی از مدّعیان دروغین هدایت، که ستمگران ودژخیمان باشند، هر دو، دو روی یک سکه هستند که نتیجه ای جز سرگردانی واز دست دادن مشعل های فروزان هدایت الهی که بسیار پرفروغ اند وراه را از چاه نشان می دهند و بشریّت را از ظلمت ها به سوی نور هدایت می کنند، نخواهد داشت

9- از امام محمد باقرعلیه السلام چنین روایت شده است:

« به درستی که خداوند، هر گاه مجاورت قومی وجمعی را برای ما دوست نداشته باشد، ما را از آنان می گیرد، وآنان را از وجود ما محروم می کند. » (11)

10- ابوخالد کابلی از امام باقر علیه السلام نامگذاری حضرت قائم را می خواهد تا او را با نام بشناسد. امام می فرماید:

ای پدر خالد! از چیزی پرسیدی که فرزندان فاطمه، هر آینه آن را بدانند، بر قطعه قطعه کردن آن، حرص خواهند ورزید.(12)

11- محمّد، فرزند نعمان، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که:

« نزدیک ترین حالتی که (بندگان) به خدای عزّوجلّ می توانند داشته باشند، زمانی است که حجّت خدا را از دست داده باشند وبرای آنان ظاهر نباشد وآنان از او محروم باشند در حالی که می دانند که او وجود دارد وحجّت خدا بر آنان تمام باشد. در چنین زمانی، باید منتظر فرج وفراخی در هر صبح وشام باشند. » (13)

12- از امام باقرعلیه السلام چنین آمده است:

« تا زمانی که با انگشتان خود اشاره نموده وبا ابروهای خود علامت دادید، واسرار ما را فاش کردید، خداوند، ستاره ى (هدایت) شما را از شما دریغ کرده و او را غایب می گرداند. » (14)

13- امام صادق علیه السلام در روایت عبدالله فرزند فضل هاشمی، چنین فرموده اند:

« به درستی که برای صاحب این امر، غیبتی حتمی است که هر انسان ناخالص واهل باطل، در آن شک خواهد کرد. گفتم: (چرا؟ فدایت گردم!). فرمود: (به سبب امری که اجازه ى کشف آن برای شما، به ما داده نشده است). پرسیدم: (پس حکمت غیبت چیست؟). فرمود: (همان حکمتی که غیبت های سایر انبیا دارا بود. به درستی که حکمت آن، کشف نخواهد شد، مگر پس از ظهور او، همان طور که حکمت کار خضر علیه السلام برای موسی روشن نشد، مگر زمانی که از هم جدا شدند.»

(15)

ای فرزند فضل! به درستی که این امر، از آنِ خدا است وسِرّی از اسرار خدا وغیبی از غیب های او است.



پی نوشت ها:

1- ر.ک: بحث حول المهدی، شهید سیّد محمّد باقر صدر، ص 104؛ المهدی الموعود المنتظر، شیخ نجم الدین الطبسی.

2- علل الشرایع، ج 1، ص 246.

3- بحار الانوار، ج 51، ص 122 - 123.

4- بحار الانوار؛ ج 51، ص 111.

5- بحار الأنوار، ج 51، ص 112 - 113.

6- بحار الأنوار، ج 51، ص 134.

7- بحار الأنوار، ج 51، ص 112.

8- علل الشرایع، ص 147.

9- بحار الأنوار، ج 51، ص 109 - 110.

10- بحار الأنوار، ج 51، ص 142 - 143.

11- بحار الأنوار، ج 52، ص 90.

12- بحار الأنوار، ج 52، ص 98.

13- بحار الأنوار، ج 52، ص 95.

14- بحار الأنوار، ج 51، ص 138.

15- کمال الدین، ص 481.

منتظر بازدید : 10 دوشنبه 09 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

یکی از رویدادهای بسیار مهم سیاسی و اجتماعی زمان شیخ صدوق که آثار و عواقب آن دامن گیر بشریت گردید، قطه رابطه ظاهری امت اسلام با امام مسلمانان و فاصله افتادن بین مردم و رهبر معصومشان بود. پس از شهادت امام حسن عسگری در سال 260 ه. غیبت صغرای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) آغاز گشت و تا سال 329 ه. ادامه داشت در طی این مدت افرادی بین آن حضرت و مردم به عنوان نائبان خاص رابطان امام با مردم بودند. نواب امام در طول غیبت صغری چهار نفر بودند که از سوی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) به این سمت منصوب می شدند. شیخ صدوق در اوائل نیابت سومین نائب، حسین بن روح در حدود سال 305 دیده به جهان گشود؛ بنابراین تا سن 23 سالگی در زمان غیبت صغری می زیسته و دوران نیابت 2 نفر از نواب خاص امام زمان را درک کرده است که این خود از عوامل بسیار موثر در پیشرفت و تکامل علمی و خصوصاً معنوی صدوق بوده و توانسته خود را به بلندترین قله های نورانی علم و معنویت برساند. شیخ صدوق از دیدگاه علما و بزرگان: همه علما و فقها بزرگ اسلام با دیده احترام و تعظیم به شیخ صدوق نگریسته اند. عدالت او را تأیید کرده و مقام شامخ او را با عباراتی بلند تصدیق کرده اند. از آن جمله شیخ طوسی در کتاب الفهرست می نویسد: «شیخ صدوق دانشمندی جلیل القدر و حافظ احادیث بود و در علماء قم از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات مانندی نداشت.» سید بن طاووس می فرماید:«شیخ صدوق کسی است که همه بر علم و عدالت او اتفاق نظر دارند و علامه مجلسی در توصیف صدوق می فرماید:«شیخ صدوق از بزرگترین علمای گذشته است». چرا مدت غیبت صغرای امام زمان(عج)نسبت به غیبت کبرای ایشان کمتر است؟ در مورد کوتاه بودن زمان غیبت صغری نسبت به غیبت کبری بیان میداریم:چون غیبت کامل و تام، غیبت کبرا است و غیبت صغرا حالت مقدّمی و گذری دارد، آن چه که از پیش در مورد غیبت خبر داده شده بود، عمدتاً غیبت کبرا بود، چون که در این دوره است که امام مهدی(عج) به کلی از دیده‏ها پنهان است؛ در دوره غیبت صغرا وکیلان و نائبان حضرت میتوانستند با ایشان ملاقات نمایند، حتی با واسطه کارگزاران حضرت در سازمان مخفی وکالت، برخی از شیعیان به حضور حضرت امام مهدی(عج) مشرف میشدند تا به ولادت، امامت و حقانیت امام بیش تر ایمان آورند و شیعیان با ایمان مستحکم در دوره غیبت کبرا قدم بگذارند. اصولاً همان گونه که از نام این دو غیبت برمیآید، صغرا به معنای زمان کوتاه و کبرا به معنای زمان طولانی است و نام صغرا و کبرا بر این دو نوع غیبت با توجه به همین مسئله (زمان کوتاه و طولانی) اطلاق شده است. اما در توضیح مقدمه بودن غیبت صغری برای کبرا قدری به گذشته برگردیم از زمان پیامبر(ص) تا زمان امام حسن عسکری(ص) هر یک از سیزده گوهر عصمت و طهارت (ع) در مورد غیبت بسترسازی نمودند. شیخ طوسی در این باره میگوید: "اخبار شایع و رایج رسیده از پدران مهدی (عج) که مدت‏ها قبل از وقوع غیبت، صادر شده‏اند، دلالت بر امامت وی دارند. اخباری که گویای آن است که صاحب این امر، غیبتی خواهد داشت و توضیح میدهد که این غیبت چگونه خواهد بود، و چه اختلافاتی در آن واقع خواهد شد و چه حوادثی رخ خواهد داد و خبر میدهد که او دو غیبت خواهد داشت و یکی از آن‏ها طولانیتر از دیگری است". (1) این زمینه‏سازی برای ورود شیعه به عصر غیبت در زمان دو امام هادی و عسکری (ع) تقویت شد تا جایی که امام هادی (ع) ارتباط مستقیم خویش را با بسیاری قطع کرد و یا کاهش داد و امام عسکری (ع) از پس پرده با خواص و دیگران سخن میگفت.(2) چون که احتجاب و غیبت ناگهانی امام معصوم(ع) میتوانست وضع دشوار و غیر قابل تحملی را برای شیعه پدید آورد، میبایست شیعه از پیش آمادگی پذیرش این زمان را کسب نماید. کاهش ارتباط مستقیم دو امام هادی و عسکری (ع) با شیعیان، نیز سازمان‏دهی و تقویت سازمان وکالت (سازمانی مخفی که از زمان امام صادق(ع) پایه‏گذاری شد و تا پایان دوره غیبت صغرا فعالیت داشت) بستر را آماده میکند تا شیعه در مواجهه با پدیده غیبت به گمراهی و اعوجاج نغلتند، و اگر مشکلی پیش آید، با سازمان مخفی وکالت مرتفع گردد. با این همه تلاش، در آغاز غیبت صغرا مشکلاتی برای شیعیان پدید آمد. وجود دوره غیبت که نوعی حالت برزخی و بینابین بودن دارد، این اعوجاج‏ها را زدود. در آغاز غیبت صغرا با تلاش‏های صادقانه و خالصانه کارگزاران امام مهدی (عج) در سازمان وکالت، تمامی شک و شبهه شیعیان درباره ولادت و امامت امام مهدی (عج) مرتفع شد. این‏ها از آثار درخشان غیبت صغرا است. بنابراین غیبت صغرا مقدمه و زمینه ساز غیبت معهود الهی است؛ یعنی غیبتی که دیگر امام مهدی (عج) از دیده‏ها به کلی پنهان میشود و شیعه در آزمایش بزرگ قرار میگیرد و مدام در حالت انتظار و آمادگی برای یاری دولت عدل مهدوی به سر میبرد.غیبتی که به صورت کامل و تمام برای امام مهدی (عج) خدا مقدّر نموده، غیبت کبرا است. لیکن به جهت کاسته شدن مشکلات، غیبت صغرا به عنوان مقدمه قرار گرفته بود. بدین جهت است که زمان غیبت صغرا محدود و کوتاه بود. (عج). پی نوشت‏ها: 1 - شیخ طوسی، الغیبه، ص 101.2 - اثبات الوصیه، مسعودی، ص 262؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الصغری، ص222 منبع : http://www.ahlolbait.ir/web/c/2165 مؤسسه تقیقات ونشر معارف اهل بیت علیهم السلام

منتظر بازدید : 7 یکشنبه 08 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
نام ، کنیه ، روش و شمائل مبارک آن حضرت هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدران کرامشان که درود خدا برآنان باد، نقل مى كند كه پیامبر گرامی اسلام فرمود: قائم از فرزندان من است ، نام او نام من وكنیه او كنیه من ، و شكل او شكل من ، وسنت و روش او سنت و روش من است، مردم را بر ملت و شریعت من بپا مى دارد ، وآنها را بسوى كتاب پروردگارم عزوجل مى خواند ، كسى كه او را اطاعت كند مرا اطاعت نموده و كسى كه او را نافرمانى نماید مرا نافرمانى كرده و كسى كه در زمان غیبت ، منكر او باشد مرا انكار كرده و كسى كه او را تكذیب نماید مرا تكذیب كرده و كسى كه او را تصدیق كند مرا تصدیق كرده است ، و از تكذیب كنندگانم در بارهء امر او ، و انكار كنندگان گفتارم دربارهء او و گمراهان امتم از راه او ، به خدا شكایت میكنم ، آنهایى كه ظلم كرده اند بزودى خواهند دانست كه به چه كیفرگاه ومحل انتقامى بازگشت میكنند. پیامبر گرامی فرمود : مهدى ( علیه السلام ) از فرزندان من است نام او نام من و كنیه او كنیه من است ، شبیه ترین مردم از جهت خلق و خوى وشكل واندام به من است ، او داراى یك غیبت وسرگردانی است كه در آن فاصله ، ملتها گمراه میشوند ، سپس روى مى آورد ( ظهور مینماید ) مانند شهاب نورانى ، زمین را پر از عدل و داد مى نماید همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده است سیرت و صورت و اندام آن حجت بزرگ خدا جابر بن عبد الله انصارى از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى كند كه آن حضرت فرمود : مهدى ( علیه السلام ) از فرزندان من است نام او نام من و كنیه او كنیه من است ، شبیه ترین مردم از جهت خلق و خوى وشكل واندام به من است ، او داراى یك غیبت وسرگردانی است كه در آن فاصله ، ملتها گمراه میشوند ، سپس روى مى آورد ( ظهور مینماید ) مانند شهاب نورانى ، زمین را پر از عدل و داد مى نماید همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده است . مشخصات بینی مبارک حضرت بقیة الله (عج) صاحب کتاب دلائل الإمامة در صفحه 251 همانگونه که در کتاب أبو یعلى با تفاوتی اندک آمده است؛ ابو سعید خدرى از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل میكند كه فرمود : قیامت بپا نخواهد شد تا اینكه مردى از اهل بیت من كه داراى پیشانى روشن ونورانى و بینى كشیده است، حكومت و فرمانروایى نماید ، زمین را پر از عدل و داد نماید ، همانگونه كه پیش از آن از ستم پر شده بود ، و (گویا پیامبر گرامی فرموده اند: حكومت حضرت بقیة الله (علیه السلام) در هفت سال تحقق کامل می یابد) . رسول اكرم ( ص ) فرمود : مهدى علیه السلام از من است ، ( حضرتش ) پیشانى روشن و نورانى وبینى كشیده اى دارد ، زمین را آكنده از عدل و داد مینماید ، همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است مشخصه پیشانی آن حضرت(عج) در کتاب ملاحم ابن طاووس : صفحه 86 باب 197از قتاده ، از ابو نضره ، از ابوسعید خدرى ، روایت شده كه گفت : رسول اكرم ( ص ) فرمود : مهدى علیه السلام از من است ، ( حضرتش ) پیشانى روشن و نورانى وبینى كشیده اى دارد ، زمین را آكنده از عدل و داد مینماید ، همانگونه كه از ظلم و جور پر شده است ، و (گویا پیامبر گرامی فرموده اند: حكومت حضرت بقیة الله (علیه السلام) در هفت سال تحقق کامل می یابد). مشخصات موجود در اندام مبارک حضرت بقیة الله(عج) در کتاب الدر المنثور : جلد 6 صفحه 58 از ابن عیاش از كسى كه براى او نقل كرده ، از محمد بن جعفر ، از حضرت علی علیه السلام نقل شده است كه فرمود : این پسرم ( امام حسین علیه السلام ) سرور وسالار است همچنانكه رسول الله صلى الله علیه و آله او را سرور و آقا نامیده است وخداوند از نسل او مردى را برخواهد انگیخت كه نام او نام پیامبرتان بوده و خلقت و خلق وخوى او نیز شبیه آن حضرت میباشد كه در حال غفلت و بیخبرى مردم و در زمان از بین رفتن حق و حقیقت و بروز ظلم و ستم در جهان قیام خواهد فرمود . امیرالمومنین علیه السلام ظهور حضرت را امری قطعی و غیر قابل تغییر بیان داشته فرمودند : تمام اهل آسمان از قیام آن حضرت شاد میگردند . پیشانى آن حضرت نمایان و باز و بینى او كشیده و شكم او برآمده و رانهایش كشیده و خالى بر ران راست داشته و میان دندانهایش فاصله میباشد و زمین را پس از آنكه ظلم و ستم فرا گرفته باشد ، از عدل و داد پر میسازد . در آخر الزمان مردى جوان و خوش سیما با پیشانى روشن ونورانى و بینى كشیده از عترت من قیام مینماید ، زمین را پر از عدل و داد میكند همانگونه كه از ستم و جور پر شده است خصوصیات موجود در صورت و سیمای مبارک آن حضرت(عج) عطا بن عجلان ، از ابو نضره ، از ابو سعید خدرى ، روایت كرده كه رسول خدا ( ص ) فرمود : در آخر الزمان مردى جوان و خوش سیما با پیشانى روشن ونورانى و بینى كشیده از عترت من قیام مینماید ، زمین را پر از عدل و داد میكند همانگونه كه از ستم و جور پر شده است ، و (گویا پیامبر گرامی فرموده اند: حكومت حضرت بقیة الله (علیه السلام) در هفت سال تحقق کامل می یابد). ابو سعید از حضرت رسول صلى الله علیه وآله نقل میكند كه آن حضرت فرمود : مهدى(علیه السلام) از ما اهل بیت است داراى بینى بلند و كشیده و ( پیشانى ) روشن و نورانى است ، زمین را پر از عدل و داد مینماید همچنانكه از ظلم و ستم پر شده است و زندگى مینماید ، وسپس حضرت دست چپ خود و دو انگشت از دست راست ( سبابه وابهام ) را باز نمود و سه انگشت دیگر دست راست را بست . ( هفت انگشت را باز كرد شاید اشاره به تحقق هفت ساله حكومت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف باشد . خصوصیات صورت، محاسن،دندانها و چشمان نازنین حضرت مهدی هیثم بن عبدالرحمان از كسى كه براى او نقل كرده ، از علی علیه السلام روایت نموده كه فرمود: محاسن او پر پشت و چشمانش سیاه و دندانهایش سفید و براق است و در صورتش خال درشت و نمایانى بوده و در كتف او علامت پیامبر صلى الله علیه و آله میباشد . پرچم همراه امام مهدی میراث پیامبر (ص) همراه با پرچم رسول خدا صلى الله علیه وآله كه از پارچه مخمل و چهار گوشى كه در آن سنگى قرار دارد قیام میكند ، آن پرچم از زمان رحلت رسول الله صلى الله علیه وآله باز نشده و تا قیام حضرت مهدى علیه السلام نیز باز نخواهد شد . خداوند آنحضرت را به سه هزار فرشته یارى كرده كه از پشت سر و روبرو ، مخالفین آن حضرت را میزنند. سن آن حضرت در هنگام ظهور (در چهره) و سن آن حضرت هنگام قیام بین سى تا چهل سال خواهد بود . پیشانى بلند و چهره اى سفید و نورانى و چشمان درخشان و دستانى ستبر و زانوانى برجسته داشت ، وخالى بر گونه راست او ، و در سرش طره اى از گیسو وجود داشت مشخصات چشمها و ابروان آن حضرت سقر بن رستم از پدرش نقل میكند كه او گفته ولى آنرا به رسول الله ( ص ) نسبت نداده است : مهدى ( علیه السلام ) مردى است داراى ابروهاى بلند و باریك وچهره درخشان ، چشمهاى درشت ، از سمت حجاز می آید تا بر منبر دمشق بنشیند و او (به شمایل) جوانى هیجده ساله است . مشخصات مو ، رنگ رخسار،چشمان مبارک و کتف و شانه آن حضرت(عج) عبد الله بن حماد انصارى ، از عبد الله بكیر ، از حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام نقل كرده كه فرمود : اى حمران بپرس و پاسخ دریافت كن و دینارهایت را هم نگهدار و انفاق نكن . عرض كردم : از نسبت و قرابت تو با رسول الله صلى الله علیه وآله پرسیدم كه آیا تو صاحب الامر و حضرت قائم میباشى ؟ فرمود : خیر . عرض كردم : پدر و مادرم بفدایت پس او كیست ؟ فرمود : رنگ پوست او به سرخى میگراید و چشمانش به گودى نشسته و ابروهایش برجسته و كتف و شانه هایش پهن و عریض بوده و سر و موهایش خصوصیتى دارد ( مجعد است ) و در صورت آن حضرت اثر و نشانه اى است ، خداوند موسى را رحمت كند . کودکی حضرت بقیة الله (عج) یعقوب بن منقوش میگوید : از امام ابو محمد حسن بن علی ( ع ) پرسیدم صاحب الامر كیست ؟ حضرت فرمود : پرده را كنار بزن ، آنرا كنار زدم ، ناگهان كودكى بلند بالا و رشید كه حدود ده یا هشت سال داشت ، بیرون آمد ، پیشانى بلند و چهره اى سفید و نورانى و چشمان درخشان و دستانى ستبر و زانوانى برجسته داشت ، وخالى بر گونه راست او ، و در سرش طره اى از گیسو وجود داشت ، بر دامان ابو محمد ( ع ) نشست ، آنگاه حضرت به من فرمود : این [ كودك ] صاحب شماست و سپس زود برخاست و رفت و امام ( ع ) بدو فرمود : پسركم ، تا زمانى مشخص و معلوم ، داخل شو ، و آن كودك داخل خانه شد و من به او مینگریستم ، پس از آن امام به من فرمود : اى یعقوب ، به كسى كه در خانه است بنگر ، من وارد خانه شدم ولى كسى را ندیدم .
منتظر بازدید : 432 پنجشنبه 05 اردیبهشت 1392 نظرات (1)
یکی از نامهای معروف امام عصر(عج) "مهدی" است در عین حال امامان دیگر نیز "مهدی" هستند. و این نام، نام اشتراکی ائمه است. در هر حال دانستن این نام ما را به وجود حضرت مهدی رهنمون می گردد. هادی یعنی هدایت کننده و مهدی یعنی هدایت شده. امام باقر (ع) می فرمایند: "مهدی اسم مفعول است از ماده ی هدی ، یهدی. هَدی یعنی هدایت کرد، و هُدی مصدر آن است یعنی هدایت. مهدی یعنی هدایت شده، کسی که می خواهد هدایت کند حتماً خودش باید راهنما باشد . مهدی ما بدین جهت مهدی نامیده شده است که به سوی کاری که پوشیده است راهنمایی و هدایت می کند.
منتظر بازدید : 9 چهارشنبه 04 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
انديشه مهدويت از مفاهيم مؤثر قرآني، روايي، كلامي، سياسي و از اركان تاريخ اسلام است كه در فرهنگ و تمدن اسلامي و بحران فراگير و مستمر جهان اسلام، جايگاه ويژه‌اي داشته است. موعودگرايي در غرب اسلامي که سرزمين هم زيستي ملل منتظر الظهور است ريشه سنتي دارد. نخستين تجربه پيدايش دولت براساس مهدويت در غرب اسلامي روي داد. گزارش تاريخي از چهارده قرن مهدويت و بررسي مباني نظري آن، مدعيان مهدويت و دولت هاي کلامي مهدوي که از اواخر قرن دوم تا اواسط قرن چهاردهم هجري با ادعاي مهدويت در غرب اسلامي تأسيس شدند، موضوع بررسي اين نوشتار است. نگاه اجمالي به مهدويت در جهان اسلام غرب اسلامي آزمايشگاه واقعي مهدويت[1] و نمونه اعلاي جاذبه و دافعه؛ تحير و تملق؛ و گمراهي و امخراق در مورد مهدي معلوم در روايات بوده است. بيان ابن جوزي دربارة گروه‌هاي مدعي مهدويت در شرق و غرب به كار مي‌رود. او دربارة قرامطه مي‌گويد: يمخرقون بالمهدي؛ يعني آنها در مورد مهدي دچار گمراهي شدند و به بيراهه رفتند. [2] از نيمة نخست قرن اول هجري، امواجي از ادعاهاي مهدويت از مدينه آغاز شد و سپس بسياري از نقاط شرق و غرب را در نورديد، بيشترين دست‌آورد سياسي اين امواج، در مغرب بود. بنا به روايتي مشهور بين شيعه و سني، مهدي از نسل فاطمه و داراي حيرت و غيبت است؛ قومي به او هدايت و قومي به او گمراه مي‌شوند. مردم غرب اسلامي در مفهوم مهدي بيشتر از ساير نقاط دچار حيرت بودند و بارها غيبت او در آن جا انكار شد و با ظهور ده‌ها مهدي ديگر، جايي براي طرح غيبت او باقي نماند، اين وضعيت باعث سوء استفاده از اخبار مهدي مي‌شد. ملاحم ظهور مهدي از مغرب، نشانة ذهنيت مردم اين منطقه از ظهور موعود است و نشان مي‌دهد كه آنها در جست‌وجوي مصاديقي براي آن بوده‌اند. برخي از اخبار فقط آغاز ظهور مهدي را از مغرب مي‌دانند. اين روايت‌ها از اهتزاز پرچم‌هاي زرد در مغرب، اسكندريه و سپس در شام، در زمان ظهور، خبر داده‌اند. رواياتي نيز به وقوع يك خسوف به عنوان نشانة ظهور مهدي در مغرب اشاره كرده‌اند. يكي از پيش‌گويي‌ها، در اواخر دوره رستمي در مغرب الاوسط، رخ داده است. گروهي از مردم مغرب گمان كردند كه آخرالزمان، وقت ظهور مهدي است، از اين رو بر طبق حديثي كه مردم با ظهور مهدي در آخرالزمان در جوغراف جمع مي‌شوند، عده‌اي با چند فقيه به آن محل حركت كردند و بعد از طي چند روز به دليل حوادثي، متوقف ‌شدند. جوغراف، مكاني خيالي و فرضي يا محلي در فلسطين است و پرچم‌هاي زرد، ابتداء در مغرب، سپس در اسكندريه و سرانجام در شام و جوغراف به اهتزاز در مي‌آيد. با اين وصف، هر حادثه‌اي شبيه به ملاحم ظهور، كافي بود تا در ذهن مردم مغرب شايعه ظهور يك مهدي را قوت بخشد. براي مثال در حادثه‌اي كه در روز جمعه پنجم ربيع‌الاول سال 1281ه، در مسجد فاس رخ داد، بازرگان معروف اين شهر كشته شد و دامنه آشوب به شهر كشيد و كشتاري آغاز شد، در اين حين كسي اوضاع شهر را ديد و گفت: امام مهدي خروج كرده است. [3] در شرق و غرب جهان اسلام جماعتي از مردم، مفهوم غيبت را مخدوش و به مهدي‌هاي حاضر روي آوردند. بدين‌سان انكار يا اثبات غيبت و اعلام ظهور مهدي، بزرگ‌ترين عامل تشنج در خلافت عباسي و دولت‌هاي اسلامي بود. يكي از گروه‌هاي عمده‌اي كه با اين تشنج سال‌ها خلافت اسلامي را به ستوه آوردند، قرامطه شرق بودند. آنان امام غايب را انكار مي‌كردند و مهدي را صاحب المغرب، يعني عبيدالله مهدي مي‌دانستند. ابن‌جوزي نقل مي‌كند كه ابوطاهر قرمطي بارها وارد كوفه و كربلا ‌شد؛ اما به زيارت قبر امام علي (ع) و امام حسين (ع) نرفت، چون مايه اميد او مهدي صاحب مغرب بود. [4] قرمطيان در خصوص مهدي معلوم در روايات، از نسل فاطمه و حسيني نسب، دچار گمراهي فاحشي شدند كه بعدها به آن اذعان نمودند. آنان از كساني بودند كه بيشترين مخالفت‌ها را با عبيدالله مهدي ابراز كردند.
درباره ما
ما منتظر منتقم فاطمه ایم؟!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 41
  • بازدید کلی : 1,637
  • کدهای اختصاصی